حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

ولایت، بندگی، سیاست

گفت و گوی اختصاصی با شیخ عبدالکریم عبید درباره‌ی حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام)


حجت الاسلام شیخ عبدالکریم عبید یکی از روحانیان و علمای مبارز حزب‌الله لبنان و امام جمعه‌ی جبشیت است. لقب او ابوساجد است و سمبل پایداری لبنان محسوب می‌شود. وی به سبب فعالیت‌های مقاومتی خود بیش از 14 سال را در زندان‌های رژیم غاصب صهیونیستی گذارند و در تبادل اسرای 29 ژانویه 2004 به لبنان باز گشت.

شیخ عبید در مدت اسارتش در زندان‌های رژیم صهیونیستی بیش از 700 بار قرآن را ختم کرده و 10 جلد کتاب به رشته تحریر در آورده است و 20 هزار بیت شعر سروده است.

آن‌چه پیش روی شماست مصاحبه‌ای اختصاصی است با حجت الاسلام شیخ عبدالکریم عبید درباره‌ی سیره و فعالیت‌های سیاسی حضرت علی بن موسی (علیهم السلام) و رابطه‌ی آن با مواضع و مشی امروز جمهوری اسلامی ایران؛ که به مناسبت سالروز ولادت عالم آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) به خدمت شما گرامیان تقدیم می‌گردد.



بسم الله الرحمن الرحیم

و الحمدلله رب العالمین و الصلواة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین

وقتی از امام رضا (سلام الله علیه) سخن می‌گوییم یعنی داریم از همه ائمه (علیهم السلام) صحبت می‌کنیم. حدیث مشهوری از پیامبر هست که:«جانشینان من دوازده نفرند، اولین آن‌ها علی و آخرین آن‌ها مهدی منتظر است. همگی آن‌ها ستارگانی هستند که انسان‌ها به وسیله‌شان راه می‌یابند.» اگر این طور است، هر ستاره‌ای، هر امامی، نقشی دارد. مشخّصا نقش این امام -اگر کمی دقت کنیم- وقتی به این سرزمین غریب می‌آید و این غربت را بر می‌گزیند، این است که می‌آید تا بنیان تشیّع و ولایت را بگذارد. پس حدیث سلسلة الذهب را می‌گوید که:«کلمة لا إله إلا الله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی» همان گونه که خداوند (عز و جل) می‌فرماید، سپس می‌گوید:«بشرطها وشروطها وأنا من شروطها» یعنی ولایت حقیقت اسلام است و بدون آن اسلامی نیست.

نقش امام رضا (علیه السلام) این پناهی است که ایشان در دولت بنی عباس و در دوران تغییر بنی عباس برای اهل ولایت و مظلومین این منطقه به وجود آورد و خود ایشان پناه‌بخش شدند. چنان که به ایشان گفته می‌شود غریب الغربا یعنی پناه همه‌ی غریبان. اگر آن غربت را از آن روز تا امروز پی بگیریم خواهیم دید جنبه‌ی پناه‌بخشی آن بیش‌تر و بیش‌تر شده. و امروز جمهوری و انقلاب اسلامی، که به برکت ایشان پا گرفت و ایستاد و اگر ایشان نبودند هرگز پا نمی‌گرفت، پناه همه‌ی انقلاب‌های ضدّ ظلم جهان مخصوصا انقلاب‌های اهل ولایت شده است. ما مردم لبنان می‌گوییم اگر انقلاب ایران نبود، ما نیز نبودیم. و می‌دانیم حتی بزرگان پیشینیان ما نیز «السلام علی غریب الغرباء» می‌گفتند و آرزوی زیارت ایشان را داشتند. ایشان درباره‌ی زیارتشان می‌گویند هر کس مرا در غربت زیارت کند، نزد خدا بهشت را برایش ضمانت می‌کنم. امروز دیگر امام رضا در غربت نیستند، به عکس، ایشان، این حکومت و ولایتشان، به بزرگ‌ترین مرکز اسلام تبدیل شده است. امروز ایشان رمز قیام، بیداری و رمز انقلاب‌های جای جای جهان هستند. انقلاب اسلامی توانست در میان ائمه روش امام رضا را به ظهور برساند، به طوری که مردم سنی، شیعه و حتّی غیر مسلمانان، به پناه این انقلاب بیایند. به همین منظور ما نقش امام رضا (سلام الله علیه) را در زیارت، مناسک و نماز محدود نمی‌کنیم. بل که از منظر اسلام، شیعه و مسائل بین المللی به آن می‌نگریم. امروز امام رضا با برکات خود به این جمهوری نمود بخشیده، این جمهوری که آماج حملات همه‌ی دشمنان اسلام و انسانیّت؛ و پناه، تکیه‌گاه و کمک‌کار همه‌ی مستضعفان، مسلمانان و پیروان و شیعیان حق طلب شده است.

 

توصیه به زائران

همان گونه که در روایت آمده: سه خواسته‌ی دنیایی و ان شاءالله اخروی، اگر حق باشد، نزد امام رضا برآورده می‌شود. بنده اولین باری که به زیارت امام رضا (سلام الله علیه) آمد -این را که می‌گویم خودم تجربه کرده‌ام.- سه چیز خواستم و محقق شد. هر زائری بار اوّل خواسته‌هایش را بگوید و دفعات بعد باید درک و شناخت خود را بیش‌تر کند. شاید این کوتاهی برخی دانشمندان و نویسندگان ما باشد که نمی‌دانیم امام رضا (سلام الله علیه) کیست؟ «من زارنی فی غربتی عارفا بحقی» امام رضا کیست؟ معرفت ایشان مهم است. معرفت دانستن نام پدر و… نیست. این است که ایشان چرا به این‌جا آمد؟ چرا این‌جا را برگزید؟ چرا از مدینه‌ی جدّشان مهاجرت کردند و مادرشان، خواهران و همه چیز را در راه هجرت به سوی خدا رها کردند؟ که «فمن خرج من بیته مهاجرا إلی الله فقد وقع أجره علی الله- کسی که از خانه‌اش برای مهاجرت به سوی خدا خارج شود، پاداش او بر عهده‌ی خدا خواهد بود.» به همین خاطر وقتی نزد ایشان می‌روید، زائر ایشان می‌شوید، زن و فرزند را رها می‌کنید و به این‌جا می‌آیید، ببینید آیا همه چیز دنیا را همان گونه که ایشان رها کردند، رها کرده‌اید؟ آیا آرزوها، لذّت‌ها و مسائل دنیا را رها کرده‌اید و مانند ایشان پاک به راه افتاده‌اید؟ به همین خاطر ایشان نشانه و مقصود همه‌ی جهان شدند. ایشان را نمونه و الگوی خود برای گذشتن از همه‌ی چیزهای دنیایی بگیرید، تا مگر خداوند (عز و جل) را همان گونه که دوست دارد و راضی است ملاقات کنید.

 

سیاست‌مدارترین مردم

در اسلام میان سیاست و عبادت و… تفاوتی وجود ندارد. استعمار میان این‌ها جدایی انداخت. می‌خواست نقش ائمه و رهبران را در سیاست و اداره‌ی امور مردم از میان ببرد. در حالی که علی (علیه السلام) اولین کسی بود که سیاست حقیقی را بنیان نهاد و آن را به مردم شناساند و بر اساس آن با مردم رفتار کرد. این حدیث مشهور از ابن عباس (رضوان الله تعالی علیه) که می‌گوید:«لو قدموا من قدم الله وأخروا من أخر الله ما عالت فریضه- اگر آن‌چه را خدا پیش انداخته بود، پیش می‌انداختند و آن‌چه پس‌انداخته بود، پس می‌انداختند، در فلان مسئله‌ی عبادی مشکل پیدا نمی‌شد.» یعنی اگر اهل بیت پس از رسول خدا تا دوران ما حکومت می‌کردند، حقیقتا اوضاع مسلمانان متفاوت بود. آنان سیاست‌مدارانی بودند که از جانب خدا و بر طبق دستورات خدا حکومت و امور مردم را اداره می‌کردند و توانایی هر کاری را داشتند. متأسفانه وقتی از جایگاهی که خدا آنان را بر آن نشانده بود، رانده شدند، اوضاع مردم تغییر کرد. ولی اگر می‌ماندند ممکن نبود این اتفاقات بیافتد. به همین خاطر هم هست که امروز انقلاب اسلامی، چون بر اساس روش ائمه عمل می‌کند، با همه‌ی جهان متفاوت است. و چون بر راه ائمه است، خداوند (عز و جل) هر روز بر توفیق، علم، پیش‌رفت و پیروزی آن می‌افزاید. چرا که «أنتم ساسة العباد»…صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نه تنها یک منطقه بل‌که تمام زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، همان گونه که آن زمان از ظلم و جور پر شده است. و این یعنی سیاست. سیاست یعنی برپایی عدل در جهان. و اگر کار به امام رضا (سلام الله علیه) علیه السلّام سپرده می‌شد، همان گونه که علی حکم کرده و صاحب الزمان، که از اولاد امام رضا(سلام الله علیه) است، به عدل حکم خواهد کرد، حکم می‌کرد. عدلی که زمین را، نه تنها ایران، لبنان یا... را، بل‌که تمام زمین را با برکاتش پر خواهد کرد ان شاءالله.

 

توسّل در اسارت

توسّل به ائمه (علیهم السلام) همان گونه که این‌جا شما دعای توسّل دارید، آن‌جا همیشه وجود داشت. ولی بنده اختصاصا هر شب این برنامه را داشتم. بنده از امام رضا (سلام الله علیه) عذر می‌خواهم ولی بنده به پدر ایشان متوسّل می‌شدم. چرا که مخصوصا وقتی اسارت طولانی شد، حالت بنده شبیه حالت پدر ایشان حضرت کاظم (سلام الله علیه) بود. هر روزی که بر اسارتم افزوده می‌شد می‌گفتم کی سال‌های اسارتم به تعداد سال‌های اسارت امام کاظم (سلام الله علیه) می‌رسد. این توسّل را بخشی از دلیل استجابت دعایم می‌دانم، چرا که شمار سال‌های اسارت امام کاظم چهارده سال بوده و شمار روزهای اسارت من هم چهارده سال و یک روز بیش‌تر از نصف بوده است. رفتار هم با سربازان صهیونیست همان طور مانند رفتار امام (علیه السلام) با زندان‌بانانشان بود. ولی ما به ایشان نمی‌رسیم، چرا که اوّلا ایشان امامی معصوم است، دوما ایشان در دوران اسارت به شهادت رسید. ولی خداوند بر ما منّت گذاشت و بیرون آمدیم. و این را امتحان جدیدی می‌دانم. چرا که سال‌های جدید آزادی، زندگی جدیدی است. و باید کار کنیم، جدیّت به خرج دهیم و تلاش نماییم تا به رضایت خداوند دست بیابیم.

 

زیارت بعد از اسارت

اوّلین معصومی که پس از آزادی از اسارت زیارت کردم، امام رضا (سلام الله علیه) بودند. و این پسرم را در دورانی که اسیر بودم تصوّر کردم که فکر می‌کرده اگر پدرش از بند آزاد نشود. و گریه کردم که پدر ایشان از بند آزاد نشد و نتوانست ایشان را آن گونه که بنده بچّه‌هایم را بزرگ کردم، بزرگ کند. این احساس با من ماند. ولی وقتی به شام بازگشتم و خانم زینب (سلام الله علیها) را زیارت کردم، اتفاق دیگری افتاد. خودم را کوچک یافتم. ایشان خانمی بود که صبر و فداکاری کرد ولی ما چه کردیم؟ در برابر آن‌چه خانم زینب (صلواة الله و سلامه علیها) انجام داد، هیچ. عزایی اگر هست برای زینب و حسین و آن‌چه فدا کردند است. این احساس هر بار در زیارت معصومین و خصوصا حالا می‌گویم امام رضا (سلام الله علیه) تکرار می‌شود. و گویی بار اوّل است که ایشان را می‌بینی، مانند قرآن که کهنه نمی‌شود، هر بار که می‌خوانی جدید است. زیارت نیز کهنه نمی‌شود، هر بار که زیارت می‌کنی گویی بار اوّل است که ایشان را می‌بینی.

از اولین باری که بنده ایشان را پس از اسارت زیارت کردم یک چیز به یاد دارم و آن اولا طلب علم است. وقتی آمده بودم، اوضاع پیچیده بود، پس به ایشان گفتم اگر بنده شایسته‌ی این کارم آن را برایم آسان کنید. وقتی از مشهد به قم رسیدم دیدم همه چیز به شکلی غیر قابل باور آسان شده است. سخنم همان گونه که در زیارت آمده این بود که:«قصدتک من مکان بعید وجئت إلیک، ترکت الأهل والدیار حتی جئت إلیک قاصدا عارفا مقامک وقدرک وشأنک ولک عند الله شأن من الشأن، فإغفر لی وکن شفیعی یوم القیامة» ولی درخواست اصلی من بود که: می‌خواهم در راه شما گام بردارم، پس برایم آسانش کنید. به برکت امام رضا حقیقتا همه چیز آسان شد.

 

زیارت این بار

هنگام زیارت و پس از نماز از ایشان معمولا سه چیز می‌خواهم که امروز چیزهای اصلی همین‌هاست. اوّل تعجیل در فرج چون هیچ شیعه‌ای نیست مگر وظیفه دارد برای تعجیل فرج دعا کند. دوم قاعدتا حفظ این جمهوری و این انقلاب که انقلاب حق است. سوّم، بنده اهل لبنانم و مقاومتی آن‌جا وجود دارد، دعا می‌کنم که ما را سریع و با عزّت بر صهیونیست‌ها پیروز گرداند.

 

مردم ایران

وقتی به ایران می‌آیم، گویی در لبنانم، فرقی نمی‌کند، تنها زبان متفاوت است. تنها و تنها چیزی که درباره‌ی تمام اهل تشیع و مخصوصا جوانان و بالأخص دختران، در ایران و در لبنان مرا می‌آزارد، وضع حجاب خواهران و اوضاع تدیّن است. مثلا می‌بینم اذان گفته می‌شود و جوانان نماز را در ابتدای وقتش نمی‌خوانند. در صورتی که این‌جا، در سایه‌ی این جمهوری که همه چیز برای همه آسان و فراهم است، باید این طور باشد. حکومت شما آروزی پیامبر و ائمه بوده است. از حکومتتان دست نکشید و مراقب پایبندی‌های مذهبی خود باشید تا بتوانیم با آمریکا و طمع‌هایش بجنگیم. باید از این‌ها محافظت کنیم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد