حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

بیانات درباره‌ی پهپاد ایوب، پهپاد کشف شده در فلسطین اشغالی


سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان: بیانات درباره‌ی پهپاد ایوب، پهپاد کشف شده در فلسطین اشغالی




اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبد الله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.

السلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته.


موضوع اصلی صحبت‌هایم مسئله‌ی هواپیمای جاسوسی است. هواپیمایی که آسمان فلسطین اشغالی را تا جنوب این کشور در نوردید. ان شاءالله تلاش خواهم کرد از وقت معین بیش‌تر صحبت نکنم. پس از این مسئله می‌خواهم وارد برخی مسائلی که در یک یا دو هفته‌ی گذشته در لبنان و خارج لبنان مورد توجه و پیگیری بوده بشوم. قاعدتا هرقدر وقت اجازه دهد. اگر وقت یاری کرد به همه‌ی مسائل خواهم پرداخت و اگر نه می‌شود برخی مسائل را گذاشت برای وقت دیگری.

 این هواپیما روسی نیست و ساخت ایران است و در لبنان توسط کادر فنی حزب الله گردآوری و مونتاژ شده.

اول: درباره‌ی پهپاد. ما در برابر عملیاتی بسیار ویژه و پر اهمیت در تاریخ مقاومت لبنان و بلکه تاریخ مقاومت منطقه قرار داریم. و در هر صورت با این که بسیاری از لبنانیان و عرب‌ها از نبرد اساسی غافلند و مسئله میان ما و اسرائیلیان است ولی صهیونیست‌ها بر اهمیت و خطر معانی این حرکت اتفاق نظر دارند. ما این را از پیگیری سایت‌های سیاسیون، نظامیان و اهالی رسانه از ابتدای این حادثه تا این لحظه می‌گوییم.

مسئله این است: مقاومت لبنان یک هواپیمای جاسوسی پیش‌رفته را از خاک لبنان -لازم نیست بگویم از کدام بخش آن- به سمت دریا می‌فرستد و این هواپیما صدها کیلومتر را بر فراز دریا می‌پیماید، پدافند گنبد آهنین دشمن را پشت سر می‌گذارد، وارد جنوب فلسطین اشغالی می‌شود و در جنوب به موازات مرز، ده‌ها کیلومتر بر فراز تأسیسات و پایگاه‌های حساس و مهم گشت می‌زند تا این که در نزدیکی دیمونا توسط دشمن کشف و با دسته‌ای از هواپیماهای نیروی هوایی اسرائیل مواجه می‌شود که آن‌ها آن را سرنگون می‌کنند.

قاعدتا بنده الان نمی‌خواهم وارد جزئیات فنی و تکنولوژیکی شوم. و این مسئله را به متخصصان این رشته می‌سپارم. تنها می‌خواهم درباره‌ی برخی جنبه‌های این مسئله و معانی آن صحبت کنم. امشب آن‌چه لازم می‌دانیم را خواهیم گفت نه تمام آن‌چه قرار است گفته شود را. البته بنده در درجه‌ی اول منظور صحبت‌های امشب را این می‌دانم که مقاومت اسلامی مسئولیت این عملیات ویژه را بر عهده بگیرد.

به نظر می‌رسد با وجود این نکاتی که بنده گفتم اسرائیلیان هنوز در زمینه‌ی متوجه ساختن مسئولیت‌ها حیران و سرگردان و کمی نگرانند. البته امروز نتانیاهو رسما مسئولیت این عملیات را متوجه حزب الله کرد. اما می‌تواند از ما متشکر باشد چون از اطلاعیه‌ی دیروز درباره‌ی سخنرانی امروز روشن بود وقتی گفته‌ایم می‌خواهیم درباره‌ی هواپیما صحبت کنیم، چه می‌خواهیم بگوییم. می‌خواهیم درباره‌اش شعر بگوییم؟! خب می‌خواهیم مسئولیت عملیات را بر عهده بگیریم دیگر!

در هر صورت... در زمینه‌ی معانی این حرکت و چند نکته‌ای که می‌خواهم در این زمینه به آن بپردازم:

 [انجام] این [عملیات] یعنی واقعا می‌توان از همه‌ی پدافندهای دشمن عبور کرد؛ هر قدر که سخت و پیچیده باشند. در نبرد ذهن‌ها و مغرها باید به عقل‌ها، مغزها و نیروی انسانی لبنانی، عربی، مسلمان و شرقی‌مان اطمینان داشته باشیم.

اول: در تاریخ جنبش‌های مقاومت لبنان و منطقه این اولین بار است که چنین توان هوایی‌ای به دست می‌آید. چنین توانی برای اولین بار است که به دست می‌آید. قاعدتا این هواپیما در زمینه‌های مختلف از هواپیمای مرصاد -که در سال 2006 توسط مقاومت به کار گرفته شد.- پیش‌رفته‌تر و مهم‌تر است. و دوباره این‌جا برای این که کار آن‌ها را راحت کنیم و لازم نباشد زیاد تحلیل و بحث کنند می‌گوییم: این هواپیما روسی نیست و ساخت ایران است و در لبنان توسط کادر فنی حزب الله گردآوری و مونتاژ شده. و لبنانیان باید افتخار کنند جوانان و عقل‌هایی در این سطح دارند.

دوم: همچنین باز هم در تاریخ جنبش‌های مقاومت این اولین بار است که چنین هواپیمایی تا قلب خاک فلسطین و جنوب فلسطین اشغالی و آن منطقه‌ی بسیار حساس به کار گرفته می‌شود.

سوم: هواپیما بلند شد و با دقت در مسیری که برایش مشخص شده بود -همان طور که گفتم صدها کیلومتر- حرکت و از تمام پدافندهای اسرائیل عبور کرد تا به منطقه‌ای نزدیک نیروگاه‌های دیمونا رسید. اما این که اسرائیلیان می‌گویند آن را در دریا کشف کرده بودند و گذاشته‌اند وارد خشکی شود و 50، 60 یا 70 کیلومتر -بحث وجود دارد. این بخش را می‌گذارم بر عهده‌ی متخصصان.- و -به عبارتی به این بسنده می‌کنم که بگویم- ده‌ها کیلومتر بر فراز خشکی حرکت کند؛ دروغی است که دارند به ملت و خودشان می‌گویند. چون خود این اسرائیلیان گفتند پس از کشف هواپیما گذاشتند به منطقه‌ی خالی از سکنه برسد و آن را منهدم کردند. پس باید پرسید آیا در دریا کسی زندگی می‌کند که گذاشته‌اند به خشکی بیاید و به منطقه‌ی خالی از سکنه برسد تا آن را بزنند؟!

[انجام] این [عملیات] یعنی واقعا می‌توان از همه‌ی پدافندهای دشمن عبور کرد؛ هر قدر که سخت و پیچیده باشند. در نبرد ذهن‌ها و مغرها باید به عقل‌ها، مغزها و نیروی انسانی لبنانی، عربی، مسلمان و شرقی‌مان اطمینان داشته باشیم.

دستاورد این عملیات این بود که این هواپیما همه‌ی این مسیر را طی می‌کند، از همه‌ی پدافندها عبور می‌کند و همه‌ی این مسافت را در جنوب فلسطین می‌پیماید. ولی این که نهایتا منهدم شده طبیعی است و انتظارش می‌رفت. این که دستاورد نیست! دستاورد این است که این هواپیما صدها کیلومتر در منطقه‌ای که پیش‌فرض بر آن بوده که مملو از رادارهای اسرائیل، آمریکا، ناتو، یونیفل و… است، حرکت می‌کند.

 دستاورد این است که این هواپیما صدها کیلومتر در منطقه‌ای که پیش‌فرض بر آن بوده که مملو از رادارهای اسرائیل، آمریکا، ناتو،یونیفل و… است، حرکت می‌کند.

برخی اسرائیلیان گفتند فقط یک شکست موضعی یا یک حفره بوده ولی در هر صورت افتخار اسرائیل به حوزه‌ی هوایی‌اش از جمله آسمان مدیترانه و این که نفوذی به این حوزه‌ی هوایی صورت نمی‌پذیرد ترک برداشت. نمی‌خواهیم هم چیزی بیش‌تر از این بگوییم. به همین‌قدرش هم راضی هستیم!

چهارم: سطح حیرت اسرائیلیان در فهم و درک آن‌چه رخ داده بود و چگونگی رخ دادن آن، مشخص بود. و تا چند روز همچنان سردرگم بودند تا این که امروز نتانیاهو مسئله را به روشنی بیان کرد.

پنجم: به کارگیری این هواپیما و راهبری آن در مسیر صحیح نشان‌دهنده‌ی سطح تخصص کادر مقاومت است. و این چیزی است که خود اسرائیلیان با تفسیرهایی که از این حادثه کردند، به آن اعتراف کرده‌اند.

این‌جا باید به این برادران تبریک بگوییم و از آن‌ها که عقل‌ها، جان‌ها و جوانی‌شان را به خدمت دفاع از میهن، ملت و امتشان و ایجاد تحول در طریقه‌های این دفاع درآورده‌اند، تشکر کنیم.

ششم: اسرائیلیان را به خودشان وا می‌گذاریم تا بنشینند و خوب تحقیق کنند و ببینند توان جاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات این هواپیما و توان عملیاتی آن چقدر است. چه این که در اولین تجربه توانسته بر فراز دریا پرواز کند و همگی می‌دانیم امروز چه چیزهایی در دریا قرار دارد و توانسته بر فراز خشکی پرواز کند و همگی می‌دانیم چه چیزهایی در خشکی و در جنوب فلسطین اشغالی هست.

 باید به این برادران تبریک بگوییم و از آن‌ها که عقل‌ها، جان‌ها و جوانی‌شان را به خدمت دفاع از میهن، ملت و امتشان و ایجاد تحول در طریقه‌های این دفاع درآورده‌اند، تشکر کنیم.

هفتم: قاعدتا ما در این زمینه بخشی از توانمان را به نمایش می‌گذاریم و بخش‌های بسیاری از آن را پنهان می‌کنیم. و این‌جا نیز اسرائیلیان باید بنشینند و هر تحلیلی که دوست دارند بکنند. و وقتی بنده این بخش از توانمان را به نمایش می‌گذارم، این ان شاءالله چیزی از غافلگیری‌هایی که وعده‌اش داده شده نخواهد کاست. اگر روزی بالاجبار با جنگی مواجه و مجبور شویم از کشور، ملت، استقلال و کرامتمان دفاع کنیم.

هشتم: همچنین این عملیات نشان می‌دهد و معنایش این است که ما یعنی مقاومت می‌تواند توانایی‌هایش را پنهان نگه دارد و نشان می‌دهد مقاومت می‌تواند در زمان مناسب آن‌ها یا بخشی از آن‌ها را به نمایش بگذارد و برخی پیام‌های لازم را در زمان لازم به دشمن بدهد. و این مسئله از شاخصه‌های مقاومت پنهان‌کار و بسته است ولی آن تشکیلات نظامی که همه از آن با خبر می‌شوند و دهان به دهان می‌پیچد نه می‌تواند توانایی‌هایش را پنهان کند و نه می‌تواند زمانی که می‌تواند از آن‌ها برای بازدارندگی یا توان دفاعی استفاده کند، آن‌ها را به نمایش بگذارد.

نهم: در همین رابطه باید به حجم تجاوزهای هوایی اسرائیل به آسمان لبنان اشاره کرد. تجاوزهای دریایی و زمینی نه. داریم فقط درباره‌ی تجاوزهای هوایی پس از اجرایی شدن قطعنامه 1701 سال 2006 تا دیروز صحبت می‌کنیم. در سایه‌ی ناتوانی حکومت لبنان -قاعدتا از حکومت و سازمان‌های حکومتی لبنان می‌خواهم تحقیق کنند چطور می‌توانیم با این مسئله مقابله کنیم. آیا معادله‌ای هست که بتوان با اجرای آن از این حوزه‌ی حکومتی محافظت کرد؟- و سکوت جامعه‌ی جهانی در برابر نقض قطعنامه‌هایی که خود صادر کرده و البته سکوت مشکوک کسانی که به شهروندان خود برای استقلال می‌نازند 20.864 تجاوز هوایی از جانب اسرائیل به آسمان و حوزه‌ی حکومتی لبنان انجام شده.

همچنین باید یادآور شوم و تأکید کنم این حق طبیعی ماست که هر زمان که خواستیم پروازهای جاسوسی دیگری داخل فلسطین اشغالی انجام دهیم. این پرواز اولین پرواز نبوده و به خواست خدا (سبحانه و تعالی) آخرین پرواز نیز نخواهد بود. و با این نسل جدید از هواپیماهای جاسوسی ما می‌توانیم به هر نقطه‌ای که برنامه داریم به آن برسیم، برسیم. حتی به برخی نقاط که از یاد و عقل عرب رفته‌اند. مثلا به دو جزیره‌ی عربی تیران و صنافیر در دریای سرخ که هنوز در اشغال اسرائیل هستند و پرچم اسرائیل در آن‌ها برافراشته است و فراموش شده‌اند.

دهم: ما نام این عملیات ویژه‌ی مقاومت را عملیات شهید حسین ایوب، برادر ربیع، گذاشتیم که یکی از اولین بنیان‌گذاران این رشته و حوزه در مقاومت بود و در این راه به شهادت رسید.

 ما در این زمینه بخشی از توانمان را به نمایش می‌گذاریم و بخش‌های بسیاری از آن را پنهان می‌کنیم.

همچنین می‌خواهیم نام این هواپیما را -به خاطر این که مدام نگوییم «این هواپیما»!- مانند نام مرصاد که برای خواهر کوچکش گذاشتیم بگذاریم ایوب. اولا برای تبرک جستن به پیامبر خدا ایوب (علیه السلام) پیامبر صبر، درنگ، تفکر و پیروزی و فائق آمدن در پایان کار و همچنین برای جاودانه‌کردن نام شهید مجاهد عزیزمان شهید حسین ایوب.

و آخرین مورد در این زمینه، در زمینه‌ی هواپیما: -می‌بینید که دارم تلاش می‌کنم سریع صحبت کنم تا همه‌ی موضوعات را بتوانم تمام کنم.- آماده‌سازی این عملیاتی که انجام گرفت و این توانی که به دست آمد، وقت زیاد و تلاش بسیاری برد و این تأکید می‌کند که چیزی گروه اصلی ما، یعنی حزب الله، را از دشمن لبنان و امت غافل نمی‌کند؛ هر قدر که تحولات، حوادث و درگیری‌های داخلی و منطقه‌ای گسترده باشند. بر عهده‌ی ماست که مدام در پی گسترش این توان و امکانات باشیم چرا که در برابر اسرائیلی قرار داریم که شبانه‌روز در تکاپو است و ایالات متحده‌ی آمریکا و همه‌ی غرب جدیدترین تکنولوژی‌ها، نظریه‌ها و همه‌ی امکانات موجود برای سیطره بر جهان عرب را در اختیارش می‌گذارند. و همچنین بر عهده‌ی ماست که در این حوزه لحظه‌ای از محافظت از این توان، امکانات و مقاومت غافل نشویم. و می‌دانیم که بر عهده گرفتن این مسئولیت تحمل پیامدها، دشواری‌ها و فداکاری‌های زیادی را می‌طلبد. و این همان چیزی که است که هر روز در راه محافظت از این مقاومت و وجود، سلاح و توان آن و پنهانی بودنش آن‌جا که لازم است پنهان باشد با آن مواجهیم.

در همین رابطه می‌خواهم وارد برخی مسائل شوم. هنوز داریم درباره‌ی مقاومت صحبت می‌کنیم.

موضوع اول: که دوست دارم آن را جغرافیای سلاح بنامم. در ضمن این مطلب به مسئله‌ی بانک‌ها، ذخایر و انبارهای تسلیحات و پراکندگی و مناطق استقرار آن‌ها و آن‌چه برای این انبارها پیش می‌آید خواهم پرداخت. و قاعدتا در این بخش به مسئله‌ی انبار نبی شیث که منجر به شهادت سه تن از به‌ترین برادران و مجاهدان ما (رضوان الله تعالی علیهم) شد نیز اشاره خواهد شد. بگذارید این موضوع را به عنوان یک مبحث، جغرافیای سلاح بنامیم. چون این موضوع با وقوع هر حادثه و اتفاق کوچکی و همچنین در برخی سخنرانی‌های سیاسی مطرح می‌شود.

در این زمینه اولا: در لبنان چیزی به نام پشت و جلوی جبهه وجود ندارد. این طور نیست که مناطق مرزی خط مقدم باشد و مثلا صور و نبطیه پشت جبهه یا جنوب خط مقدم یا بقاع پشت جبهه باشند. جنوب و بقاع را گفتم تا دیگر زیاد مثال نزنم. نه، این طور نیست. مثلا اگر جنگ سی و سه روزه را در نظر بگیریم، همان طور که جنوب بمباران می‌شد، بقاع نیز می‌شد. و اکثر روستاها در بقاع مخصوصا در بقاع غربی و بعلبک هرمل با بمباران سنگین دشمن اسرائیلی مواجه بود. همان‌طور که در جنوب هلی‌بورد کوماندو وجود داشت، در بقاع هم وجود داشت. مثلا هلی‌بورد در تپه‌های بعلبک، بیمارستان حکمت مجاور شهر بعلبک و منطقه‌ی بودای. خب این را می‌شود پشت جبهه نامید؟ پیش از جنگ، پیش از جنگ سی و سه روزه حتی پیش از سال 2000 همان طور که اسرائیل در جبشیت هلی‌بورد می‌کرد تا شیخ عبدالکریم، برادرمان حضرت شیخ عبدالکریم عبید را برباید، در قصر نبأ در بقاع نیز برای ربودن برادر عزیزمان حاج ابوعلی دیرانی هلی‌بورد کرد. مانند ضاحیه و جنوب در بقاع نیز عملیات ترور انجام دادند. پس چنین مرزبندی‌ای درست نیست. جبهه و خط مقدم در واقع برد عملیاتی دشمن و گستره‌ی میدان دفاع ملی است. خط مقدم و محل درگیری این است.

 این ان شاءالله چیزی از غافلگیری‌هایی که وعده‌اش داده شده نخواهد کاست.

دوما: اگر آمدیم و به روش جدل پذیرفتیم یک خط مقدمی هست و پشت جبهه‌ای. خب نه تنها هر مقاومت بلکه هر ارتش نظامی معاصری در تاریخ، جهان و همه‌جا نمی‌آید همه‌ی نیروها، تسلیحات، انبارها و امکاناتش را در مرز یا خط مقدم -اگر گسترده‌تر در نظر بگیریم- قرار دهد! اصلا این کاری غیر عاقلانه است. فهم این مسئله نه نیاز به ژنرال دارد نه نیاز به دانشکده‌ی جنگ و نه نیاز به کلاس نظامی. ساده‌ترین فردی که فقط در زمینه‌ی نظامی بی‌سواد نباشد می‌داند این کار عاقلانه نیست. در نتیجه بسیار منطقی و طبیعی است که نیروهای دفاع -چه ارتش نظامی و چه نیروها و مقاومت مردمی- و تسلیحات و انبارهایشان در همه‌ی میدان پراکنده باشند.

سوما: وقتی مشخصا سراغ موضوع انبارهای تسلیحاتی می‌رویم، بعضی می‌گویند معنای وجود یک انبار در بقاع یا نزدیک نبی شیث چیست؟ همین‌ها کم‌تر یا فکر می‌کنم بیش‌تر از یک سال قبل وقتی چنین مسئله‌ای در منطقه‌ی خربه سلم -که قاعدتا بیرون از شهر بود- رخ داد پرسیدند چرا. و اگر چنین اتفاقی روی مرز هم بیافتد خواهند گفت چرا؟ چون مشکل این‌ها با انبار نیست تا برایشان فرقی کند این انبار در بقاع، جنوب، نبی شیث، خربه و کفرکلا باشد. مشکل آنان با اصل وجود یک مقاومت در لبنان است. با حزب الله نیست، ها! این که حزب الله دست از مقاومت بردارد یک مسئله‌ی دیگر است ممکن است مشکلات دیگری به وجود بیاید. آنان می‌گویند با اصل وجود مقاومتی لبنانی که در برابر دشمن اسرائیلی بجنگد و با پروژه‌ی اسرائیل در لبنان و منطقه مقابله کند مشکل دارند. حال این مقاومت اسمش حزب الله، جنبش امل، نژادی، کمونیستی، راستی، چپی، اسلامی، سکولار و… باشد. این‌ها جزئیات است. آنان با چنین مقاومتی مشکل دارند.

پس طبیعی است که هر مقاومتی انبارهایش را در جاهای مختلف بچیند. به چندین دلیل که به دوتای آن اکتفا می‌کنم. اگر از ابتدا می‌آمدیم همه‌‌ی تسلیحات، انبارها، موشک‌ها، توپ‌ها و گلوله‌هایمان را در تعداد کمی انبار جمع می‌کردیم امکان این وجود داشت که انبارها به راحتی کشف شوند. چون به هر صورت تعداد کم بود و می‌شد از طریق مزدوران، اطلاعات میدانی یا جاسوسی هوایی آن را کشف کرد. و این قاعدتا دشمن را حریص و تشویق می‌کرد که آن‌ها را بمباران و نابود کند. پس این کار غیر عاقلانه بود. هیچ کس  در برابر دشمنی مثل اسرائیل که به حریم‌های آسمانی و زمینی تجاوز می‌کند نمی‌آید سلاح و انبارهایش را در چندجا جمع کند.

دوم که مایه‌ی تأسف است که اسرائیل این مسئله را می‌فهمد ولی… چه این‌که بنده تفسیرهای اسرائیل را درباره‌ی حادثه‌ی انبار نزدیک نبی شیث خواندم. اسرائیلیان چه می‌گویند؟ می‌گویند طبیعی است که حزب الله انبارهای تسلیحاتی‌اش را در وسیع‌ترین گستره‌ی ممکن پخش و انبارهای کوچکی این‌جا و آن‌جا ایجاد کند چون می‌داند اسرائیل همچون جنگ‌های گذشته در هر جنگی مناطق را محاصره و راه‌های ارتباطی‌اش را قطع خواهد کرد. به خدا مایه‌ی تأسف است که دشمنت برای افکار عمومی خودش ماجرای انبار خربه سلم را تشریح کند در حالی که افرادی که اسم خودشان را می‌گذارند لبنانی و دلسوز کشور و خون ساکنین و استقلال کشور اصلا نمی‌خواهند بفهمند چه اتفاقی رخ داده. چرا که عداوت و دشمنی عقل‌ها، چشم‌ها و قلب‌ها یک‌جا را کور می‌کند. بله، دلیل دوم این است. وقتی جنگ‌های پیشین را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم اسرائیل با توان هوایی خود مناطق را از یکدیگر جدا می‌کند. آن هم نه تنها مناطق و استان‌ها را بلکه بخش‌ها و مزارع را. به همین خاطر هر انسانی عاقلی که تصمیم داشته باشد از وجود، حریم و کشورش دفاع کند باید انبارهایش را تا آن‌جا که می‌تواند پراکنده کند تا بتواند پنهان بودن خودش را حفظ کند. این از انبارها در برابر بمباران و تخریب کلی محافظت می‌کند و به مقاومت این توان را می‌دهد که در هر موقعیت، نبرد یا مسئله‌ای به خوبی دفاع کند. این منطقی است که مقاومت به آن تکیه کرده. قاعدتا باید انبارها پنهان و پوشیده باشند و اقدامات لازم درباره‌شان انجام بگیرد و ما اقدامات بسیار مهمی را در این زمینه انجام می‌دهیم. ولی قاعدتا وقتی تعداد زیادی انبار و امکانات وجود داشته باشد -مانند آن‌چه در ارتش‌های آموزش‌دیده‌ی نظامی رخ می‌دهد و که ما ادعای آن را نداریم.- ممکن است هر گونه اختلال فنی یا خطای بشری منجر به شهادت برادران عزیز رخ دهد. چنان که در نبی شیث برای آن برادران شهید عزیز مجاهد پاک رخ داد.

خب. دوست داشتم این موضوع نیز از شفافیت لازم برخوردار باشد. و پیش از همه افکار عمومی این مسئله را درک کنند. این برخی از دلایل آن بود که البته دلایل دیگری هم دارد. ولی خواهش می‌کنم دشمنان سیاسی ما حد اقل کمی از دشمن‌مان یاد بگیرند که توضیح می‌دهد که تا وقتی مقاومتی هست، این مسئله‌ای منطقی و واقع‌بینانه وجود دارد. ولی بنده می‌دانم اصولا مشکل عقل آن‌ها با این پراکندگی نیست بلکه با اصل وجود این سلاح و مقاومت است.

 پس از اجرایی شدن قطعنامه 1701 سال 2006 تا دیروز 20.864 تجاوز هوایی از جانب اسرائیل به آسمان و حوزه‌ی حکومتی لبنان انجام شده.

مسئله‌ی دوم را نگه می‌داریم اگر وقت شد بر می‌گردم و مطرح می‌‌کنم.

موضوع سوم: موضوع سوریه و بحث دخالت نظامی و جنگ دوشادوش نظام و مسئله‌ی شهادت برادر عزیز حاج ابوعباس و آن‌چه در این دو هفته در رسانه‌ها، شبکه‌های ماهواره‌ای، اینترنت و… گفته شد. بنده گفتم راحت باشید، هر چه می‌خواهید بگویید. تمام شد؟ خب حالا ما هم حق داریم بیاییم و نظر و موضعمان را بگوییم و مسئولیت‌های لازم را متوجه افراد کنیم. اولا در این رابطه از ابتدای حوادث سوریه ما موضع سیاسی روشنی داشتیم. نه چیزی را پنهان می‌کردیم و نه از چیزی خجالت می‌کشیدیم. موضعی سیاسی داشتیم و از ابتدا نگاه و درکمان از آن‌چه در سوریه رخ می‌دهد و زمینه‌ها، ابعاد و خطرات آن برای سوریه، لبنان، مسئله‌ی فلسطین و تمام منطقه را با تکیه بر اصول روشن فکری، شرعی و سیاسی تشریح و موضع سیاسی‌مان را مشخص کردیم. موضعی که بنده و برادرانم آن را در سخنرانی‌ها، مناسبت‌ها و مصاحبه‌های روزنامه‌ای و تلویزیونی بسیاری آن را بیان کرده بودیم. یعنی به لحاظ موضع سیاسی ما نه تردید داشتیم و نه شرمگین بودیم و نه از کسی می‌ترسیدیم. این موضع، اعتقاد و نگاه ما بود که آن را هر روز بیان می‌کردیم.

برخی مردم می‌گویند شما دارید بهای موضع سیاسی‌تان در قبال سوریه را می‌پردازید. مشکلی نیست، زندگی همین است. موضعی می‌گیری و باید هزینه‌هایش را بر عهده بگیری. پایان و عاقبت کارها مهم است. بیایید همیشه نتیجه‌ها را در نظر بگیریم. ولی از روز اول -یا اگر بخواهیم احتیاط کنیم بگوییم روزهای اول- برخی طرف‌های اپوزوسیون در سوریه به رسانه‌ها و برخی شبکه‌های ماهواره‌ای عرب آمدند و هنوز کشتار در سوریه آغاز نشده بود گفتند حزب الله 3000 رزمنده به سوریه فرستاده و در حال نبرد دوشادوش نظام است. آمدیم و گفتیم دروغ و خالی از صحت است. و به شما بگویم تا امروز هنوز دروغ و خالی از صحت است. و هر روز آمدند یک بار گفتند 1500 رزمنده، 2000 رزمنده، 4000 رزمنده و 5000 رزمنده فرستاده و قاعدتا این مقدار رزمنده شهید هم می‌خواهند و آمدند گفتند 100شهید، 200شهید و 300شهید داده! خب این‌ها کجایند؟ در چندین مناسبت گذشته گفتم در لبنان نمی‌شود چیزی را پنهان کرد. و ما چیزی را پنهان نمی‌کنیم. وقتی کسی شهید می‌شود ما می‌رویم سراغ پدر، مادر، همسر و فرزندانش و حقیقت را به ایشان می‌گوییم. این که این برادر عزیز کجا، کی و چگونه شهید شده. در این زمینه ما در عمر سی‌ساله‌مان شوخی نداشته‌ایم. اصلا این کار اشکال شرعی و اخلاقی دارد که ما به خانواده‌ی شهید چیزی بگوییم و حقیقت و واقعیت چیز دیگری باشد. در لبنان چیزی پنهان نمی‌ماند. هر کس در هر روستایی تشییع شود خانواده و روستاییان متوجه می‌شوند. ما کسی را پنهانی تشییع نمی‌کنیم بلکه به صورت علنی تشییع و در ضمن در تلویزیون پخش می‌کنیم. خب این 50، 100 و 200 شهید کجایند؟ مانند آن‌چه این چند روز سایت‌های اینترنتی چهارده مارس و برخی شبکه‌های ماهواره‌ای عرب گفتند و اصرار داشتند که حزب الله در روستای مرزی ربله، نزدیک منطقه‌ی هرمل، 75 شهید داده. تأکید داشتند که 75 نفر شهید شده‌اند. این حرف دروغ است، به هیچ وجه واقعیت ندارد. ولی بر عکس این‌ها برای این که داستانشان را کامل کنند گفتند حزب الله دارد برای آتش‌بس تلاش می‌کند و تا به حال 30 شهید را برگردانده عقب و باقی هنوز مانده‌اند. مانند آن حرفی که چند روز پیش گفتند که شورشیان مسلح توانسته‌اند 13 عنصر حزب الله را در ریف القصیر اسیر کنند. در هر صورت از ابتدا روشن بود که هدف این است که نام حزب الله و رزمندگان و تشکیلات آن را طوری مطرح کنند که گویی این حزب دارد در کنار نظام می‌جنگد.

بار دیگر می‌گویم موضع سیاسی ما روشن است ولی تا این لحظه در کنار نظام نجنگیده‌ایم. اولا نظام از ما نخواسته. دوما اصلا چه کسی می‌گوید مصلحت در چنین کاری است؟ تا این لحظه مسئولیت ما این طور ایجاب می‌کرده. بنده احتیاط نمی‌کنم بلکه با جرئت، صراحت و شجاعت می‌گویم: تا این لحظه. ممکن است کسی بگوید «تا این لحظه» یعنی امکانش در آینده وجود دارد؟ راستش این خداوند است که از غیب خبر دارد. می‌خواستم در این زمینه روشن صحبت کنیم تا به نکته‌ی آخری که می‌خواهم در صحبت‌هایم بیاورم برسم.

پس این حرف‌ها درست نیست. حالا ماجرای شهید ابوعباس و شهدای دیگری که در برخی روستاهای هم‌مرز با منطقه‌ی هرمل به شهادت رسیدند؟ ماجرا چه بوده؟ بله، ماجرا دارد. بگذارید لبنانی صحبت کنیم تا یکدیگر را درک کنیم و مسئولیت‌ها را متوجه افراد کنیم. بنده این مسئله را فقط برای این مطرح نمی‌کنم که توضیح ارائه کرده باشم، نه. ما گفتیم نه تنها مسئولیت‌هایی را که روشن می‌شود باید انجامشان دهیم پنهان نمی‌کنیم، بلکه به آن‌ها افتخار می‌کنیم. می‌خواهم این مسئله را مطرح کنم تا مسئولیت آن را به عهده‌ی حکومت -که تا امروز مسئولیتش را انجام نمی‌داده.- و همچنین نیروهای سیاسی -که آن‌ها نیز بسیاری از مسئولیتشان را انجام نمی‌دادند.- بگذارم. آن‌چه خواهم گفت جدید نیست، در روزنامه‌های لبنان موجود است. به آرشیو روزنامه‌های مختلف حامی 8 یا 14 مارس مراجعه کنید. این مسئله در رسانه‌ها آورده شد ولی مردم لبنان، حکومت و بسیاری از نیروهای سیاسی که اصولا اهالی لبنان برایشان اهمیتی ندارند، از آن غافلند. تعدادی روستای مرزی در سوریه هستند با منطقه‌ی هرمل هم‌مرز هستند. این روستاها سوریه‌ای و جزء خاک سوریه هستند ولی لبنانیان در آن‌ها سکونت دارند. برخی از این روستاها همگی‌شان و برخی دیگرشان اکثریتشان لبنانی‌اند. و تعداد آن‌ها 23 روستا و 12 مزرعه است که فهرستشان هم هست. لبنانیانی از طائفه‌های مختلف در‌ آن‌ها سکونت دارند. در این روستاها شعیه، سنی، مسیحی و علوی وجود دارد. تعداد ساکنان لبنانی این روستاهای واقع در خاک سوریه و هم‌مرز با لبنان نزدیک 30.000 نفر است. حالا ممکن است لبنانیان اصلا تا به حال چنین چیزی را نشنیده باشند. خب این لبنانیان از خانواده‌های لبنانی حاضر در آن منطقه و مالک خانه‌ها، مزرعه‌ها، ساختمان‌ها و زمین‌های خودشان هستند و در آن منطقه فعالیت اقتصای دارند و از همین‌ها روزی می‌خورند و داد و ستدشان با ریف، قصیر و حمص است و این‌ها مشهور است و با همه‌ی ساکنین منطقه رفت و آمد دارند و همه هم می‌دانند این‌ها لبنانی‌اند و تابعیت لبنان دارند. این افراد ده‌ها یا شاید صدها سال است آن‌جا هستند. برخی برادران گفتند بیش از 150 سال است از پیش از آن که تقسیم و ترسیم مرز صورت بگیرد. این عائله‌ها که فامیل‌هایشان هم فامیل‌های عائله‌های بقاع است -اگر لیست فامیل‌ها را نگاه کنید خواهید دید همان‌هاست.- در دو طرف حضور دارند. اصلا یک منطقه است آن‌جا. بعد که سایکس پیکو آمد جهان عرب از جمله لبنان و سوریه را تکه تکه کرد و این مرزها را به این وضع کنونی درآورد، بخشی از عائله این طرف ماندند و بخشی از آن در طرف دیگر. ولی همان‌ها هستند و تابعیت و رابطه‌شان را با لبنان حفظ کرده‌اند. در انتخابات لبنان شرکت می‌کنند و عقل و قلبشان در لبنان است ولی در داخل خاک سوریه زندگی می‌کنند. خب حالا برخی جوان‌های این خانواده‌های لبنانی ساکن در خاک سوریه ده‌ها سال است عضو حزب‌های لبنانی‌اند. این جوانان لبنانی عضو نه فقط حزب الله، حزب‌های مختلف لبنانی‌اند. بله، تعداد زیادی از آن‌ها هم عضو حزب الله هستند. این‌ها اعضای حزب الله نیستند که برای کاری رفته‌اند به آن روستاها. بلکه تعداد زیادی از جوانان و فرزندان اهالی لبنانی آن روستاها عضو حزب الله و دست‌اندرکار تشکیلات نظامی حزب الله در منطقه‌ی بقاع هستند. و بخشی از آن‌ها تنها شغلشان کار در حزب الله است و سی سال است از 82 در جنوب و بقاع غربی برای مقاومت جنگیده‌اند. ولی ساکنان این روستاهای واقع در خاک سوریه هستند.

 این پرواز اولین پرواز نبوده و به خواست خدا (سبحانه و تعالی) آخرین پرواز نیز نخواهد بود.

خب در ابتدای حوادث سوریه بسیاری از این لبنانیان تماس گرفتند ولی هیچ کس به آن‌ها دستوری نداد. ما چیزی معین نکردیم. نگفتیم بمانید، برگردید، بجنگید، نجنگید، وارد درگیری شوید یا وارد درگیری نشوید. گفتیم به عنوان ساکنین روستاهای آن منطقه، خودتان می‌دانید. در نتیجه انتخاب لبنانیان ساکن آن منطقه -هر قدر می‌خواهید تحقیق کنید.- به طریقه‌ی لبنانیان، عدم ورود به درگیری نظام و گروه‌های مسلح بود. خب در ابتدای حوادث ارتش نظامی سوریه به واسطه‌ی طریقه‌ی استقرارش از خیلی از این روستاها فاصله داشت و موانعی ترتیب داده بود که هدف قرار گرفتند. این اهالی در خانه‌هایشان مانده بودند ولی چه شد؟ نیروهای مسلح به آن‌ها تجاوز و حمله و بسیاری از آن‌ها را بیرون کردند، خانه‌ها را سوزاندند، کشتند، ربودند، نابود کردند و حتی به نوامیس تجاوز کردند. همه‌ی این‌ها سند دارد. اگر بعضی‌ها باور نمی‌کنند ولی اهالی لبنان برایشان اهمیت دارند، بروند تحقیق کنند. این کسانی که در برزیل، آرژانتین و اروگوئه برای یافتن بازماندگان تبار لبنانی تحقیقات می‌کنید -که خوب هم هست، بکنند. ما حمایت می‌کنیم.- برخی لبنانیان هستند که تبعه‌ی لبنانند، خانواده‌ی لبنانی دارند، می‌روند و می‌آیند، برای دفاع از لبنان جنگیده‌اند و برای آزادسازی لبنان به شهادت رسیده‌اند و همین‌جا هم هستند دنبال این‌ها بگردید. بعضی از این اهالی وقتی با تجاوز، کشتار و آدم‌ربایی مواجه شدند -قاعدتا دلیلی ندارد نام‌ها و جزئیات را مطرح کنم.- ولی شبکه‌های تلویزیونی و رسانه‌های می‌توانند نام‌ها را بیاورند مطرح کنند که چه کسانی کشته و ربوده شدند، چه کسانی خانه‌هایشان سوزانده شد، چه کسانی را مجبور به مهاجرت کردند و چه کسانی را تهدید کردند. برخی از اهالی این روستاها تصمیم گرفتند بروند و رفتند. برخی رفتند بقاع، برخی بیروت و برخی جنوب ولی اکثر ساکنان این روستاها تصمیم گرفتند در روستاها، سرزمین و املاکشان بمانند و سلاح خریدند و تهیه کردند. و خبر دارید که مرزها باز است! فقط هم مرزهای هرمل نه؛ از هرمل تا عرسال، بقاع اوسط، بقاع غربی و شمال همه‌ی مرزها باز است. سوریه‌ای‌ها، طرفداران نظام و هواداران گروه‌های مسلح از لبنان سلاح تهیه می‌کنند. حالا این که چه کسی و کدام حزب و جریان این سلاح‌ها را تزریق می‌کند… بماند، بعدها درباره‌اش صحبت خواهیم کرد. خب این مردم لبنانی ساکن این روستاها خودشان بودند که تصمیم گرفتند بمانند و از خودشان دفاع کنند. این به جنگ در کنار نظام علیه گروه‌های مسلح ربطی ندارد. این مربوط به هدفی انسانی، ریشه‌دار و شریف به نام دفاع از خویشتن، جان، فرزندان، نوامیس و مایملک ده‌ها ساله در برابر گروه‌های مسلحی است که برخی‌هایشان سوریه‌ای و برخی‌هایشان اهل دور و نزدیکند. لبنانیان ساکن این روستاها از خودشان دفاع می‌کرده‌اند و وارد درگیری نظام و اپوزوسیون نشده بودند. در حال دفاع از خودشان بوده‌اند. سلاح تهیه کرده‌بودند، خریده بودند. ما مانند همه برایشان جیره فرستادیم و آن‌ها این جیره را می‌فروختند تا سلاح بخرند. چون می‌خواستند از جانشان دفاع کنند، شکم را می‌شود گرسنه نگه داشت. این حقیقت چیزی است که رخ داد. حالا حق دارند از ما و دیگران کمک دریافت کنند؟ بله، باید دریافت کنند. ولی خودشان دارند می‌جنگند، هیچ کس به جای آن‌ها نمی‌جنگد. هیچ کس خط مقدم تازه‌ای برای حزب الله یا مقاومت تعریف نکرده که برویم در آن‌جا بجنگیم. حالا اگر اهالی و ساکنین این روستا تصمیم گرفتند روستاهایشان را ترک و به لبنان مهاجرت کنند هم اشکالی ندارد. جلویشان را بگیریم؟ به‌شان بگوییم بروید ما اعضای حزب الله را می‌فرستیم از مال، خانه، زمین‌ها و مزارع شما را از غارت، آتش یا نابودی حفظ کنند؟ این مسئولیت من نیست. آنان آزادند. بله، اگر بمانند بجنگند بنده جلوشان را نمی‌گیرم. چه آن‌ها که عضو حزب الله هستند و چه دیگران. بنده جلوشان را نمی‌گیرم. صورت مسئله این بود. برای اشاره به مسئله‌ی کوچک دیگری به این بخش باز خواهم گشت ولی قبل از آن:

در زمینه‌ی سیاسی، اگر می‌گویید ما جبهه‌ی جدیدی ایجاد کرده‌ایم، نه ما چنین نکرده‌ایم. ما یعنی حزب الله جبهه‌ی جدیدی ایجاد نکرده‌ایم. جبهه‌ی ما مشخص است کجاست. بعضی مردم خیال‌های خودشان را تعریف می‌کنند. بعضی گفتند حزب الله خواستار بازپس‌گیری این روستاها و شهرک‌ها از سوریه است! کدام یک از اعضای حزب الله چنین درخواستی کرده؟ تهمت، دروغ و اتهام‌زنی است. یک روز که به نظرتان ما خواستار ادغام لبنان و سوریه و ایجاد سوریه‌ی بزرگ هستیم و این طبیعی به نظر می‌رسد! فردا به نظرتان ما می‌خواهیم بخش‌هایی از سوریه را به لبنان اضافه کنیم! این حرف درست نیست.  بعضی گفتند حزب الله خواستار ترسیم دوباره‌ی مرزها در آن منطقه شده. این درست نیست. یا گفتند حزب الله دارد دست‌آویزی درست می‌کند که اگر در سوریه تغییر سیاسی رخ داد آن روستاها بهانه‌ی درگیری با نظام باشند. این‌ها خیال، وهم، دروغ و تهمت است و به هیچ وجه صحیح نیست.

یک بار دیگر تأکید می‌کنم این مناطق جزء خاک سوریه و روستاهایی سوریه‌ای هستند. و ما خواستار چیزی جز حفظ مرزهای سوریه با لبنان نیستیم. لبنانیان در این روستاها زندگی می‌کنند و از سوریه تشکر می‌کنیم که این لبنانیان را پذیرفته و اینان آن‌جا مانده‌اند و زندگی کرده‌اند و… ولی این لبنانیان نزدیک به 30.000 نفرند و سرنوشتشان آن‌جاست. در ابتدا خودشان را از درگیری کنار کشیدند ولی به آن‌ها تعدی شد. تکلیفشان چیست؟ وظیفه‌ی جهادی‌شان چیست؟ -این که کسی با اصطلاحات و ادبیات دیگران آشنا باشد خوب است، ولی باید آن‌ها را درست یاد بگیرد!- برادر، مرا کنار بگذارید. اگر این لبنانیان آمدند -که آمدند هم ولی جواب نگرفتند.- از دولت لبنان -که ما نیز بخشی از آن هستیم.- مطالبه کردند که ای حکومت، ای دولت، ای احزاب، ای سران سیاسی، ای مراجع دینی و سیاسی، ما هزاران لبنانی هستیم که در آن روستاها زندگی می‌کنیم، چه باید بکنیم؟ هیچ کس جوابی ندارد. دارد؟ اگر در لبنان جوابی شکل بگیرد، ما اولین پایبندان به آن خواهیم بود. و لبنانیان ساکن آن منطقه را نیز به پایبندی تشویق می‌کنیم. و بنده اعضای حزب الله را -که از بچه‌های آن منطقه هستند- ملزم می‌کنم اولین پایبندان به آن جواب باشند. بسم الله، جواب بدهید. بگویید این لبنانیان چه باید بکنند؟ بروند؟ محله، اموال، مزارع، تاریخ و خانه و زندگی‌شان را رها و مهاجرت کنند؟ یا بمانند از خودشان دفاع کنند؟ خب اگر می‌خواهید بگویید بمانند دفاع کنند مسئولیت حکومت، مراجع سیاسی و دینی و احزاب چیست؟ و اگر این گزینه را انتخاب کنند، تکلیف خانواده‌هایشان چه می‌شود؟ این به عهده‌ی لبنانیان، حکومت و دولت لبنان است. کسی نگوید سید پس از تمام شدن کار آمده از ما سؤال می‌کند، چون ما این تصمیم را نگرفتیم. خود آن مردم چنین تصمیمی گرفتند. و خودشان دارند می‌جنگند و از وجود، دیار، اموال، نوامیس و کرامت خود دفاع می‌کنند. خب. همه‌ی ماجرا این بود. ماجرایی که در این دو هفته برایش داستان مفصلی بافتید.

اما درباره‌ی شهید عزیز و برادر مجاهد ابوعباس. هر چه در رسانه‌ها درباره‌ی او و شخصیت و جایگاهش گفتند نادرست بود. یک بار گفتند فرمانده نیروهای پیاده‌نظام حزب الله در سوریه بوده. اصلا همچین نیرویی وجود ندارد! یک بار گفتند فرمانده عملیاتی حزب الله در سوریه بوده. چنین چیزی هم وجود ندارد! همه‌ی اهالی بقاع برادر حاج ابوعباس را می‌شناسند. ما حدیث شریفی داریم که می‌گوید:«الصدق منجاة- راست‌گویی راه نجات است.» به‌ترین راه این است که انسان راست‌گو باشد. بروید از همه‌ی اهل بقاع بپرسید او با حزب الله بوده یا نبوده. همه می‌دانند ابوعباس در ساختار نظامی منطقه‌ی بقاع مسئولیت داشت و مسئولیتش هم فرماندهی پیاده‌نظام بود. البته ایشان سابقه‌ی جهادی طولانی‌ای در مقاومت داشت و ما به ایشان احترام می‌گذاریم. و طبیعتا وقتی وی فرمانده پیاده‌نظام بود یعنی فرمانده تمامی تشکیلات جوانان و رزمندگان بود و همه‌ی جوانان آن منطقه زیرمجموعه‌ی وی بودند. وظیفه‌ی ایشان این بود که به ایشان توجه و یاری‌شان کند. و این منطقه، این روستاهای لبنانی‌نشین، تا امروز هر روزه با بمباران توپخانه‌ها و کاشت مین علیه ساکنین منطقه مواجهند و شهید می‌دهند و یکی از این شهیدان شهید ابوعباس است. همه‌ی مسئله همین بود.

بنده به مسئله‌ای اشاره کردم و می‌خواهم با آن صحبتم را تمام کنم. بقیه‌ی نکات را می‌گذارم برای بعد.

 ما تا این لحظه در سوریه حضور نداشته‌ایم. ولی دوست دارم با کمال جرأت و صراحت بگویم: اگر روزی لازم باشد و مسئولیت اقتضا کند، ما این مسئله را پنهان نخواهیم کرد. تعارف نداریم.

دوست دارم بار دیگر برگردم و بگویم موضع سیاسی در قبال سوریه روشن است. و تمام فشارهایی هم که به ما وارد می‌شود نه بر روابطمان تأثیر می‌گذارد و نه بر تفکراتمان. این موضع و نگاه ماست. نگاه ما این است که شرایط سوریه برای این کشور، فلسطین، مسئله‌ی فلسطین، لبنان، عراق، ترکیه، اردن و همه‌ی منطقه خطرناک است. و ‌آن‌چه شبانه روز به آن دعوت می‌کنیم: گفت و گو، حل سیاسی، سازش سیاسی و پایان خون‌ریزی است. موضع ما این است. حالا یک یا دو میلیارد نفر در جهان بیایند از ما تمجید کنند یا ما را سرزنش کنند، این چیزی را تغییر نمی‌دهد. و تا این لحظه حرف‌هایی که گفته شده درست نبوده. نظام نیازی به ما و کس دیگری ندارد که بروند در کنارش بجنگند. اصلا به دلایل زیادی که الآن نمی‌خواهم وارد جزئیاتشان شودم، مصلحت نیست که نیروهای غیر سوریه‌ای وارد میدان درگیری شوند. نه مصلحتشان است، نه نیازی دارند، نه درخواست کرده‌اند، نه ما هنوز چنین تصمیمی گرفته‌ایم. نتیجه: ما تا این لحظه آن‌جا حضور نداشته‌ایم.

بنده دوست دارم با کمال جرأت و صراحت بگویم: اگر روزی لازم باشد و مسئولیت اقتضا کند، ما این مسئله را پنهان نخواهیم کرد. تعارف نداریم. به هیچ وجه چیزی را در این زمینه پنهان نخواهیم کرد. ولی این مسئله مطرح نبوده و وجود نداشته. بله، البته در شبکه‌های ماهواره‌ای عرب مطرح بوده! ولی چه کسی می‌تواند صفحاتی پرینت بگیرد و مهر کند و بگوید این‌ها مستندات ماست؟ نقل می‌کنند که اپوزوسیون سوریه گفته! خب اگر این طور است بنده برای شما از همه‌ی جهان مستندات می‌آورم! الآن همه‌جا اپوزوسیون هست. در سعودی، بحرین و ترکیه اپوزوسیون هست. بنده برای شما مستندات می‌آورم و می‌گویم این‌ها مستندات من است که اپوزوسیون‌های فلان کشور برایم آورده‌اند!

آخرین مسئله‌ای که می‌خواهم مطرح کنم این است که: در این باره بنده برخی طرف‌های اپوزوسیون سوریه را نصیحت می‌کنم که علیه ما، یعنی حزب الله، هراس‌افکنی نکنید. این هراس‌افکنی‌ها، تهدیدها، خط و نشان کشیدن‌ها که می‌آییم فلان می‌کنیم هیچ چیز را تغییر نمی‌دهد. این راهی است که ما رفته‌ایم و سی سال تجربه داریم. دارم از حزب الله صحبت می‌کنم. و در تجربه‌ی مسائل مختلف، همه‌ی امتحان‌ها، سختی‌ها و نبردها هم روشن است که چه چیز بر روی حزب الله تأثیر می‌گذارد و چه چیز تأثیر نمی‌گذارد. تهمت تأثیر نمی‌گذارد. دروغ تأثیر نمی‌گذارد. و همچنین هراس‌افکنی و تهدید تأثیر نمی‌گذارد. به همین خاطر درخواست می‌کنم این ادبیات را کنار بگذارید. دلیلی برای استفاده از این ادبیات وجود ندارد. حتی ادامه‌ی استفاده از ربوده‌شدگان لبنانی دلیلی ندارد. امروز هر کس یک لبنانی یا مسافری را در سوریه می‌دزدد سریع می‌گوید این کادر و افسر حزب الله بوده و داشته در کنار نظام می‌جنگیده! آخر این چه حرف بیخودی است؟! امروز در سوریه ده‌ها و بلکه صدها هزار لبنانی وجود دارد که پنجاه یا صدسال است دارند آن‌جا زندگی می‌کنند. از همه‌ی طائفه‌ها هم هستند. بعد شما هر لبنانی را می‌گیرید می‌گویید این اهل حزب الله و افسر بوده؟! گویا ما امروز در لبنان به جایی رسیده‌ایم که آدم‌ربایان محبوب و قربانیان مجرم شناخته می‌شوند! این انسان‌های بی‌گناه را رها کنید. چرا نگه‌شان داشته‌اید؟ رهایشان کنید. اگر منتظرید بنده عذرخواهی کنم، بنده فکر نمی‌کنم کسی عذرخواهی من را بپذرید! اگر نظر شخصی‌ام را بخواهید! فکر نمی‌کنم کسی بپذیرد. این کارها فایده ندارد. اصلا این موجب محکوم شدن خودتان است. اگر شما واقعا به مسائل بشری اعتقاد دارید بدانید یک سری افراد بی‌گناه را دستگیر کرده‌اید تا در ازای آن از فرد یا جریانی سیاسی موضع خاصی را طلب کنید. و این کار از لحاظ اخلاقی، دینی و سیاسی اشتباه و نشانه‌ی ضعف است نه نشانه‌ی قدرت. این طوری نمی‌توانید احترام یا عذرخواهی مرا به دست بیاورید. برعکس، این طوری مرا مجبور به کارهایی می‌کنید که دوست ندارم انجام دهم. پس بگذارید ما وارد درگیری و نبرد نشویم.

و این طور تمام می‌کنم که کسی ما را تهدید، علیه ما هراس‌افکنی و ما را آزمایش نکند. والسلام.

این چیزی بود که دوست داشتم امروز در این باره بگویم.

 نگاه ما این است که شرایط سوریه برای این کشور، فلسطین، مسئله‌ی فلسطین، لبنان، عراق، ترکیه، اردن و همه‌ی منطقه خطرناک است.

ما تنها کاری که می‌کنیم این است که شبانه روز از خداوند (سبحانه و تعالی) ‌می‌خواهیم به قول معروف «إکشف هذه الغمة عن هذه الأمة- این اندوه را از این امت بزدا- [دعای عهد]» و این مصیبت را با تحقق آرزوها و خواسته‌های ملت سوریه و ملت‌های منطقه و همه‌ی افرد مخلص و دلسوز برای این امت و منافع آن پایان دهد.

به همین مقدار بسنده می‌کنم.

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد