یاران امام زمان کربلاییند
دکتر محمد رضا سنگری در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار آینده روشن درباره ابعاد مختلف شخصیت یاران امام عصر (عج) و شباهت آن با یاران امام حسین (ع) گفت: آنچه در تاریخ وجود دارد، جدال حق و باطل است. باطل تزویر و انحراف را نشان می دهد و حق تکیه بر وجود و ژرفای امام (ع) دارد و این دو همیشه رو در روی هم قرار می گیرند.
وی به جایگاه حق در قرآن اشاره کرد و افزود: قرآن حق را به آب تشبیه کرده است و کف ها و حباب های آب را به باطل؛ زیرا آب با یک موج می تواند این حباب ها را از بین ببرد.
سنگری ادامه داد: در سال 61 هجری در کربلا حضور حق و یاران حق در زیباترین شکل و در مقابل زشت ترین شکل باطل قرار می گیرد. جبهه حق با همه ظرفیت هایی که بر عهده داشت و با از خود گذشتگی و بدون هیچ تردیدی امام را پشتیبانی کرد.
این پژوهشگر ادامه داد: روزی که حق برای همیشه پیروز می شود، روز ظهور امام زمان (عج) است که این باور تمامی مسلمانان و همه ادیان است که با ظهور امام عصر(عج) حق به مظلوم بازگردانده می شود.
وی خاطر نشان کرد: زمان ظهور که برس،د طبیعی است امام (عج) نیازمند نیروهایی است. نیروهایی که باید با بصیرت باشند؛ بصیرت به راه خود، بصیرت به امام (عج)، بصیرت به ترفندهای دشمن، معرفت به امام و بصیرت به فرهنگ و قانونی داشته باشند و عمل کنند که بر مبنای قرآن است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: یاران امام حسین (ع) بر مبنای بصیرت و انگیزه ای که داشتند به کربلا آمدند و از همه حوادث روز عاشورا نیز مطلع بودند پس منتظران امام عصر (عج) باید بصیرت یاران امام حسین (عج) را داشته باشند.
این کربلاپژوه ادامه داد: لازمه یاری امام زمان (عج) شناخت کسانی است که می خواهیم با آنها مبارزه کینم؛ یعنی دشمن را بشناسیم، دین خود را بشناسیم، راه و ابزار خود را بشناسیم و عصری را که در آن زندگی می کنیم، درک کنیم.
وی افزود: باید عنصر محبت و عشق به امام (عج) را در وجود خود تقویت کنیم و لازمه آن جدا شدن از تعلقات دنیوی است.
این استاد دانشگاه یادآور شد: کسی که منتظر امام زمان (عج) است، باید عمل صالح انجام دهد و همان طور که در قرآن آمده است، عمل صالح، هر عمل سازنده ای است که با انگیزه الهی اتفاق می افتد.
وی تأکید کرد: اگر می خواهید ظهور را درک کنید، کربلا را مطالعه کنید و اگر می خواهید از یاران امام عصر (عج) باشید باید زندگی شهدای کربلا را بخوانید.
گفتنی است دکتر محمد رضا سنگری استاد دانشگاه تهران، پژوهشگر و کربلاپژوه، مؤلف کتب درسی و نویسنده کتاب «سلام موعود: شرحی بر زیارت ناحیه مقدسه» است.
دکتر سنگری که سال 1333 در شوش به دنیا آمده، فارغالتحصیل دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. کتاب «بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس» اثر این نویسنده که در سه جلد نوشته شده به عنوان برترین کتاب سال دفاع مقدس شناخته شده است.
«سوگ سرخ»، «حنجره معصوم»، «کرشمههای قلم»، «یادهای سبز» و «پیوند دو فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس» از دیگر آثار سنگری به شمار میآید.
در کافی از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
وقتی
حسین علیه السلام کشته شد آسمان ها و زمین وآنچه در آنها است ناله کردند و
گفتند : پروردگارا ! به ما اجازه بده که خلایق را نابود سازیم و باردیگر
زمین تجدید گردد که حرمت تو را حلال دانسته و برگزیده ات رابه قتل رسانیده
اند . پس خداوند به آنها وحی فرمود که: ای فرشتگان و ای آسمان ها ی من و
ای زمین من ! آرام بگیرید .
سپس یکی ازحجابها رابرداشت به ناگاه پشت آن محمد صلی الله علیه واله و دوازده وصی او مشاهده شدند و دست فلانی قائم از آن ها را گرفت و فرمود :ای فرشتگان و ای آسمانها ی من و ای زمین من ! با این یاری خواهم جست .
سه مرتبه این خطاب را فرمود.
منبع : { کافی : 1/534 } هــــر دم به گــوشــم میرســـد ای وای زنگ قـــافله
ایــــــن قـــــافله تا کــــــربلا دیـــــگر نــدارد فــــاصـله
یک زن میان محملی انـــدر غـــم و تــاب و تـــب است
این زن صدایش آشناست ای وای من این زینب است
بسم الله الرحمن الرحیم
روایت شده: یکی از یاران امیرالمومنین علیه السلام که او را همام می گفتند و مردی عابد بود به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانکه گویی آنان را می بینم برای من وصف کن. امام در پاسخ او درنگ کرد، سپس فرمود: ای همام، تقوای الهی پیشه کن و کار نیک انجام بده، زیرا خداوند با اهل تقوا و اهل کار نیک است. همام به این مقدار سخن قناعت نکرد و حضرت را قسم داد. حضرت خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبر - که درود خدا بر او و آلش باد – درود فرستاد و سپس فرمود:
اما بعد، خداوند پاک و برتر مخلوقات را آفرید در حالی که از اطاعتشان بی نیاز، و از گناهشان ایمن بود، زیرا عصیان عاصیان به او زیان نمی رساند، و طاعت مطیعان او را سود نمی دهد. پس روزی آنان را در میانشان تقسیم کرد، و هر کس را در دنیا در جایی که سزاوار بود قرار داد. پرهیزکاران در این دنیا اهل فضائل اند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادی، و رفتارشان افتادگی است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهای خود را وقف دانش با منفعت نموده اند. آنان را در بلا و سختی و آسایش و راحت حالتی یکسان است، و اگر خداوند برای اقامتشان در دنیا زمان معینی را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنی روحشان در بدنشان قرار نمی گرفت.
خداوند در باطنشان بزرگ، و غیر او در دیدگانشان کوچک است. آنان با بهشت چنانند که گویی او را دیده و در فضایش غرق در نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند که گویی آن را مشاهده نموده و در آن معذبند. دلهایشان محزون، همگان از آزارشان در امان، بدن هاشان لاغر، نیازهایشان سبک، و نفوسشان با عفت است. روزی چند را در راه حق صبر کردند که برای آنان راحتی جاوید به دنبال آورد، این است تجارتی سودآور که خداوند برای آنان مهیا نمود.
دنیا آنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان کشید و آنان با پرداخت جانشان خود را آزاد کردند.
به هنگام شب برای عبادت برپایند، در حالی که اجزای قرآن شمرده و سنجیده تلاوت کنند، خود را به آیات قرآن اندوهگین ساخته، و داروی دردشان را از آن برگیرند. . چون به آیه ای بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع کنند، و روحشان از روی شوق به آن خیره گردد، و گمان برند که مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آیه ای بگذرند که در آن بیم داده شده گوش دل به آن دهند، و گمان برند شیون و فریاد عذاب بیخ گوش آنان است.
قامت به رکوع خم کرده اند، به وقت سجده پیشانی و دست و زانو و انگشتان پا بر زمین می گذارند، و از خداوند آزادی خود را از عذاب می طلبند. اما به هنگام روز، بردباران و دانشمندان و نیکوکاران و پرهیزکارانند. بیم از حق جسمشان را چون تیر تراشیده لاغر کرده، مردم آنان ر ا می بینند به تصور اینکه بیمارند، ولی بیمار نیستند، و می گویند دیوانه اند، در حالی که امری عظیم آنان را بدین حال درآورده.
به طاعت اندک خشنود نمی شوند، و طاعت زیاد را زیاد ندانند، بنابراین خود را به کوتاهی در بندگی متهم کنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه یکی از آنان را تمجید کنند ار آن تمجید بیم نموده و گوید: من از دیگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من داناتر است؛ خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گویند مگیر، و از آنچه می پندارند بهتر گردان، و زشتی هایی را که از من خبر ندارد بر من ببخش.
از نشانه های دیگرشان آن است که هر کدام را دارای نیرومندی در دین، دوراندیشی با نرمی، ایمان همراه با یقین، حرص در دانش، علم با بردباری، میانه روی در توانگری، فروتنی در عبادت، آراستگی در تهیدستی، بردباری در سختی، جویایی در حلال، نشاط در هدایت، و دروی از طمع بینی. در عین به جا آوردن اعمال شایسته ترسان است. شب می کند در اندیشه شکر، و روز می کند در اندیشه ذکر. شب را به سر می برد با خوف، و روز می نماید دلشاد: خوف از غفلتی که او را در آنچه بر او سنگین است از او پیروی نکند او نیز آنچه را که نفس به آن رغبت دارد به او نمی دهد.
روشنی چشمش در آن چیزی است که جاوید است، و بی رغبتیش در آن است که فانی شدنی است. بردباری را با دانش، و گفتار را با عمل آمیخته می کند. آرزویش کم و کوتاه، لغزشش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش اندک، زندگیش آسان، دینش محفوظ، شهوتش مرده و خشمش فروخورده است. خیرش را متوقع، و از شرش در امانند.
اگر در میان غافلان باشد از ذاکرانش به حساب آرند، و اگر در میان ذاکران باشد در شمار غافلانش نیارند. از آن که بر او ستم کرده بگذرد، به آن که او را محروم نموده عطا کند، و با کسی که با او قطع رحم نموده صله رحم نماید. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتیش پنهان، و خوبیش آشکار است، نیکی اش روی آورده، و شرش روی گردانده، در حوادث آرام، در ناخوشیها شکیبا، و در خوشیها شاکر است. بر دشمن ستم نمی کند، و به خاطر محبوبش مرتکب گناه نمی شود. پیش از حاضر کردن شاهد، خود اقرار به حق می نماید. امانت را تباه نمی کند، و آنچه را به یادش آرند به فراموشی نمی سپارد، احدی را با لقب زشت صدا نمی کند، به همسایه نمی زند، به بلاهایی که به سر مردم می آید شادی نمی نماید، در باطل وارد نمی شود، و از حق خارج نمی گردد. اگر سکوت کند سکوتش غمگینش نکند، و اگر بخندد قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پیشه سازد تا خدا انتقامش را بگیرد.
از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد، و مردم را از جانب خود قرین آسایش کند. دوریش از آن که دوری می کند محض زهد و پاک ماندن، و نزدیکی اش به آن که نزدیک می شود به خاطر نرمی و رحمت است، دوریش از راه تکبر و خودخواهی، و نزدیکی اش از باب مکر و فریب نیست.
راوی گفت: چون سخن به اینجا رسید همام فریادی برکشید و جان داد. حضرت فرمود: به خدا قسم از چنین پیشامدی بر او می ترسیدم. سپس ادامه داد: اندرزهای رسا با اهلش اینگونه معامله می کند! یکی از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالی داری؟ فرمود: وای بر تو، هر اجلی را وقت معینی است که از آن نمی گذرد، و علتی است که از آن تجاوز نمی کند. بازایست و دیگر اینچنین مگوی که این سخنی بود که شیطان بر زبانت جاری ساخت.
والسلام
هرروز یک سخن
سروده مقام معظم رهبری
حرفی بگوی و از لب خود کام ده مرا ساقی ! ز پا فتاده شدم ، جام ده مرا
فرسوده، دل ز مشغله جسم و جان ، بیا بستان زخود ، فراغت ایام ده مرا
رزق مرا ، حواله به نامحرم مکن از دست خویش ، باده گلفام ده مرا
بوی گلی ، مشام مرا تازه می کند ای گلعذار ! بوسه به پیغام ده مرا
عمرم رفت و حسرت مستی زدل نرفت عمری دگر ز معجزه جام ده مرا
ای عشق! شعله بر دل پر ارزو بزن چندی رهایی از هوس فام ده مرا
جانم بگیر و جام می از دست من مگیر ای مدعی هر آنچه دهی ، نام ده مرا
مرغ دلم به یاد رفیقان به خون تپید یا رب ! امید رستن از این دام ده مرا
بشکفت غنچه دلم ای باد نوبهار خندان دلی بسان ((امین)) وام ده مرا
تا نبینم رخ زیبای ترا مهدی جان دلم آرام نگیرد بخدا مهدی جان
نیمه جانی که به دل مانده نثار تو کنم گر ببینم گل رخسار ترا مهدی جان
نام دلجوی تو ای مظهراسماو صفات همه جا وردزبان است مرا مهدی جان
چشم امید به تو دوخته و آمده است
به در خانه ی لطف تو گدا مهدی جان
همچو پروانه دلم پر زند وبیتاب است گرد انوار تو ای شمع هدی مهدی جان
من نه آنم که کشم دست گدایی از تو نکنم دامن لطف تو رها مهدی جان
تو نه آنی که کنی سائل خود را نومید چون توئی معدن احسان و سخا مهدی جان
دستگیری کن از این غرقه ی دریای فطر تارهد از خطر موج بلا مهدی جان
خبر وصل تو کوتاه که غمست دل گیرست دیگر ای یوسف گمگشته بیا مهدی جان
عاشق منتظرخسته دل بیمارت یابد از فیض حضور تو شفا مهدی جان
آنکه شد از تو جدا لعنت حق شامل اوست مپسند اینکه شوم از تو جدا مهدی جان
کم مباد ای پسر فاطمه حتی آنی سایه ی لطف شما ازسرما مهدی جان
قبله ی کعبه تو و روح عبادات توئی
من نخواهم زخدا غیر ترا مهدی جان
کان عمّنا العباس نافذ البصیرة سلب الایمان .
سلب یعنی أشد ، و این نا که به عمّ متصل شده یک شرافت بزرگ است برای حضرت چرا که همه ائمه اورا عموی خود دانسته اند .
سرّ این که حضرت اباالفضل ایمان سلب داشته اند در کلمات خودشان آمده است . در روز عاشورا با شخصی به نام مارد بن سدی شروع به مبارزه کردند و در حین مبارزه شروع به خواندن خطبه کردند و فرمودند : فأنا بن علی لا أعجز من مبارزة الأقران و ما أشرکتُ بالله لمحة بصر یعنی من فرزند علی هستم که در مبارزه با شجاعان عرب هیچ عجزی ندارم و من به اندازه یک چشم بر هم زدن به خدا شرک نورزیده ام . این جمله نشانه عصمت حضرت است یعنی از همان کودکی نه شرک خفی و نه شرک ظاهری داشته اند .
در سوره یوسف خداوند می فرماید اکثر مؤمنین ایمان نمی آورند مگر آنکه همراه ایمان شرک هم می ورزند یعنی شرک خفی می ورزند . اما حضرت از همان کودکی این توحید خود را نشان داده اند آنجا که پدر اعداد را به حضرت یاد می دهند و وقتی به کلمه إثنان میرسند حضرت عباس باز می گویند واحد و به پدر می گویند من شرم دارم با زبانی که واحد گفته ام دیگر بگویم إثنان . دلیل مهم دیگر این که شخصیتی مثل حضرت علی اکبر که علیٌ الاکبر ممسوس فی ذات الله ( علی اکبر در ذات با خداوند متعال مس پیدا کرده و ارتباط برقرار کرده است _ تعبیری که پیامبر برای حضرت علی هم کرده است ) در شب عاشورا به حضرت عباس می گوید ما مطیع شما هستیم .
در موقعی که در کربلا به ناجوانمردی دست راست حضرت عباس را قطع کردند حضرت با جلالت خاصی و با فریاد فرمودند :والله إن قطعتموا یمینی إنی أحامی أبدا عن دینی و عن امام صادق الیقینی سبط النبی الطاهر الامینی یعنی به والله قسم که اگر دست من را قطع کنید من تا ابد حمایت کننده هستم از دینم ، ( این کلمه ابدا یعنی اینکه الآن هم حمایت کننده است ) و از امام صادقی که من به او یقین دارم و نوه پیامبر طاهر و امین است و این همان نشان بصیرت عباس است و سلب ایمان او است که در آن حال با این شدت صحبت میکند و اهداف خود را می گوید .
هنگامی که دست مبارک چپ حضرت را هم قطع کردند حضرت فرمودند : یا نفس لا تخشع من الکفاری و أبشری باالرحمة الجباری یعنی ای نفس اباالفضل نکنه از کفار خشیت داشته باشی و بشارت باد به تو به رحمت خدای جبار .
رمز این که حضرت دستهایش قطع شده و به شدت زخمی است ولی همچنان با نیرو به کارش ادامه میدهد در کلام امام باقر است که در مورد اصحاب پایین تر از اباالفضل می فرماید : إن أصحاب جدی لم یجدوا مس الم الحدید یعنی اصحاب جد من اصلا درد آهن با آنها تماس نگرفت . به عنوان نمونه یکی از اصحاب به نام شبیب بن شاکر که مست شده بود از عشق حسین در جنگ از اسب آمد پایین ، در حالی که داشت کلاه خود را برداشت و پرت کرد و زره را از بر بیرون کرد و پای برهنه دوید به سوی دشمن . حال آیا اینها درست است ؟ در قرآن داریم (سوره یوسف آیه31) وقتی زیباترین خلق خدا که یوسف بود در برابر آن زنها قرار گرفت ، زنها همه چاقو به دست بودند و دستهای خود را به جای میوه بریدند و هیچ متوجه نشدند و این عشق ظاهری بود در حالی که عشق اصحاب حسین عشق حقیقی بود .
گفته می شود امام حسین در شب عاشورا برای اصحاب خود تجلی کردند ( در روایات داریم که نور تجلی خدا برای موسی نور سلمان بود که موسی از هوش رفت ) حالا امام حسین در شب عاشورا پرده را کنار می زند لذا این اصحاب همه مست حسین شدند .
سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار
آیا یاری امام عصر(ع) که خود مظهر قدرتِ یزدان و مظهر سیطره و چیرگی خدای جبار
است، از طرف ما بندگانِ ضعیف امکان پذیر است؟
از برترین اقسام یاری امام
زمان(ع)، دعا در تعجیل فرج آن حضرت است و بدیهی است که از شرایط استجابت دعا، تقوا
است.
توصیه امام زمان(عج) به خواندن صحیفة سجّادیّه
بعد ناگهان یاد جایی که امام را در آن ملاقات کرده بودم، افتادم و به کنار مسجد جامع رفتم. در آنجا آقا حسن تاج را دیدم که از آشنایان قدیم بود. مرا که دید گفت:«ملّا محمّد تقی! من از دست طلبهها به تنگ آمدهام. کتاب را از من میگیرند و پس نمیدهند. بیا برویم خانه یک سری کتب به تو بدهم.» مرا به خانهاش برد، در اتاقی را باز کرد و گفت:«هر کتابی را که میخواهی بردار!»