اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبیینا خاتم النبیین ابی القاسم محمد بن عبدالله و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الاخیار المنتجبین و علی جمیع الانبیاء و المرسلین.
سلام و رحمت و برکت خداوند بر همهی شما.
یک بار دیگر در مناسبت عزیز روز قدس گرد هم آمدهایم. روزی که امام خمینی (قدس سره الشریف) با انتخاب آخرین جمعهی ماه مبارک رمضان آن را یک روز جهانی اعلام کردند. در سالهای گذشته از حکمت انتخاب این زمان، این روز و روز جمعه -جمعه که بهترین روز ماه رمضان است. ماه رمضانی که بهترین روزهای سال است. ماه رمضانی که ماه روزه، روزهداری، شبزندهداری، توبه، بازگشت، جهاد با نفس، خودسازی و تصحیح مسیر است.- صحبت میکردیم. امام خمینی چنین روزی را به عنوان روز قدسانتخاب کردند. و این اشارهی واضحی است که همهی این فراوردهی ایمانی، رمضانی و جهادی باید به این سو، به سمت قضیهی اصلی امت در این عصر و زمانه، یعنی قضیهی فلسطین و قدس سوق پیدا کند و متمرکز شود. هر سالی که میگذرد بر حکمت بالغ و رسای انتخاب این روز توسط امام به عنوان روز جهانی قدس و بر اصل انتخاب یک روز جهانی برای قدس صحه میگذارد. حوادث و تحولات یک سال -چه سال میلادی و چه سال هجری و چه از رمضان تا رمضان سال بعدی- در همهی کشورهای مسلمان و غمها، مشکلات، مسائل و چالشهایی که برای ملتها به وجود میآید آنان را از قدس و فلسطین به خود مشغول میکند. این واقعیتی است که هر کس به کار خود مشغول میشود. واقعیتی که امروز و از دهها سال پیش شاهد آن هستیم. این تأکید میکند که ما هر سال و مخصوصا در ماه رمضان، ماه تأمل، تفکر، تدبر، محاسبه، بازگشت به خویشتن و بازگشت به سوی خدا، نیاز داریم به فلسطین، قدس و این قضیهی اصلی بازگردیم. اولا برای یادآوری اصول، مسئولیتهای دینی، شرعی، اخلاقی و انسانی در قبال قدس، مقدسات، فلسطین و مردم آن به خود و امتمان. تا علی رغم دغدغهها، معضلات، چالشها، خطرات، چندپارگیها و شرایط بد روانی در کشورها و زمینههای مختلف، بر این اصول تأکید کنیم تا به جهان و پیشاپیش همه -همچنان که امام خامنهای دیروز گفتند.- به دشمن بگوییم مسئلهی فلسطین، مسئلهی قدس، برای همهی ما یک مسئلهی دینی، عقیدتی و ایمانی است. چندپارگیها، اختلافات، مشاجرات، کینهها و دشمنیهای سیاسی نمیتواند بر اصل موضع ما دربارهی فلسطین، قدس و ملت فلسطین تأثیر بگذارد. شما امروز شاهد هستید در کشورهای مختلف عربی… مثلا امروز در بحرین برای برپایی روز قدس به خیابانها آمدند. بحرینی که بیش از یک سال است دارد از ظلم، ستم، غربت و انزوا در جهان عرب و اسلام رنج میبرد به طوری که در نشست ویژهی اسلامی هیچ جایگاهی ندارد و از آن یادی نمیشود. بار این رفتار عرب و اسلام در قبال این کشور و ملتش آن را به زانو در نمیآورد. و آمدند تا تأکید کنند مسئلهی قدس برای همهی ما یک مسئلهی دینی است. در عراق نیز با وجود انفجارهایی که متأسفانه با رنگ و بوی طائفهای و مذهبی شهرها و روستاهای عراق را درو میکنند و صدها شهید و زخمی بر جای میگذراند، عراقیان در روز قدس میآیند تا بگویند فلسطین و قدس قضیهی اصلی ما هستند. وقتی سراغ مناطق دیگر میرویم هم همین طور است. پس پیام اصلی امروز به دشمن اسرائیلی این است که از شکافهایی که در جهان عرب و اسلام ما ایجاد میشود خوشحال نشوید و به آن دل نبندید. چون اگر چه اینها مسائلی ناراحت کننده، هراسآور و نگرانکنندهاند ولی هر قدر هم شکاف، نا آرامی، اتهامزنی یا مشاجرات وجود داشته باشد این چیزی را دربارهی فلسطین و قدس تغییر نمیدهد. در روز قدس، روز امام خمینی (قدس سره)، با وجود آنچه در لبنان و در منطقه رخ میدهد ما یعنی حزب الله و هواداران مقاومت لبنان نیز میخواهیم به دشمن، دوست و همهی جهان تأکید کنیم مسألهی قدس، فلسطین، ملت فلسطین و نبرد با دشمن اسرائیلی مسألهایست ورای همهی این محاسبات، حساسیتها و جدالها. چون این برای ما یک مسألهی دینی، عقیدتی، ایمانی و اخروی و یک تعهد انسانی و اخلاقی است. و ممکن نیست ایمان و تعهد ما به آنک حتی یک لحظه متزلزل شود. همچنین روز قدس فرصتی برای پرداختن به بحثی اساسی و استراتژیک در رابطه با آیندهی فلسطین، قدس، منطقه و آیندهی ما و همه است. چون آن حادثهی پر اهمیتی که بیش از 60 سال است مسیر منطقه را ترسیم کرده و همچنان دارد ترسیم میکند، اشغال فلسطین توسط صهیونیستها و جنگهایی است که علیه حکومتها و ملتهای عرب به راه انداخته شده است. و نسلها، ملتها و امت ما همچنان دارند با پیامدهای این حادثهی تأسفبار -یعنی اشغال فلسطین و بیت المقدس- دست و پنجه نرم میکنند. امروز نمیتوانیم آیندهی قدس را فارغ از آیندهی آن چه به اصطلاح اسرائیل خوانده میشود در نظر بگیریم. نمیتوانیم در سایهی یک اسرائیل قدرتمند دربارهی این که قدس به امت یا به ملت فلسطین بازخواهد گشت صحبت کنیم. بلکه اصلا نمیتوان در سایهی وجود اسرائیل دربارهی آیندهی قدس صحبت کرد. چون قدس نقطهی اتفاق اسرائیلیان، راستی و چپی، متدین و سکولار، اشکنازی و سفاردی و…، است. وقتی به قدس میرسند، اختلافات تمام میشود. چنان که باید وضع عرب و مسلمانان این باشد که البته وضع عرب و مسلمانان این طور نیست. باید وقتی به قدس میرسیم همهی اختلافات تمام و محو شوند. در هر صورت صهیونیستها اتفاق نظر دارند که قدس بخشی از اسرائیل و پایتخت ابدی آن است. به همین خاطر در سایهی اجماع اسرائیلیان پروژهی یهودیسازی قدس در هر شرایطی ادامه دارد. وقتی نتانیاهو چند هفته پیش میگوید: من ساختمانسازی در شهر قدس را گرچه بر خلاف نظر همهی جهان ادامه میدهم. دارد به یک اجماع اسرائیلی مستحکم و قدرتمند در این مسئله تکیه میکند. اجماعی که در مسائل حساس دیگری مانند آنچه کمی بعد دربارهی آن صحبت خواهم کرد شاهد آن نیستیم. ولی وقتی نوبت به قدس و شهرکسازی در آن و یهودیسازی آن و به احتمال زیاد در آینده به حذف مسجدالاقصی و کلیسای رستاخیز میرسد، هر اقدام اسرائیلی در این زمینه به اجماع اسرائیلی متکی خواهد بود. ادامهی شهرکسازی در داخل و اطراف قدس، از سرگیری شهرکسازی در کرانهی باختری، مصادرهی زمین در قدس، تخریب تدریجی موقوفات اسلامی و مسیحی، تهدید مستمر مسجد الاقصی با حفاریها، مصادره و تخریب خانهها، مصادرهی زمینها، تهدید مستمر ساکنان اصلی قدس اعم از مسلمانان و مسیحیان، فقرآفرینی عمدی [همچنان در جریان است]. فقرآفرینی عمدی یعنی یک ساکن مسلمان یا مسیحی بیت المقدس به جایی میرسد که دیگر نمیتواند در قدس بماند. یک نان نیست که بخورد. یک کار برایش وجود ندارد. مدرسهای نیست که برود. و در این حالت است که مهاجرت اجباری صورت میگیرد. من یک شاهد از روزنامهی اسرائیلی ها آرتص برایتان میآورم که نویسندهی گزارش در آن به مؤسسهی حفاظت از شهرنشینان استناد میکند و میگوید: اهالی قدس شرقی که حدود 38% ساکنین شهر را تشکیل میدهند از نظر شاخصهای فقر و بیکاری به بدترین وضع خود از هنگام اشغال شهر رسیدهاند. گزارش میگوید در سال 2011 -اعداد را ببینید.- 84% کودکان فلسطینی زیر خط فقر زندگی میکنند، یعنی خانوادههایشان. وقتی بچهها زیر خط فقر باشند یعنی مادر و پدر زیر خط فقرند. 84% از ساکنان عرب، مسلمان و مسیحی قدس زیر خط فقرند. تا آنجا که به دلیل اصلی یعنی بیکاری میرسد. نرخ بیکاری در میان مردان فلسطینی 40% و در میان زنان فلسطینی85% است. همچنین یکی از دلایل فقر، دیوار حائل است. چون اگر در قدس کار وجود نداشته باشد فرد میتواند برود در کرانه مشغول به کار شود. ولی حالا نمیتواند برود. داخل دیوارها، داخل قدس، زندانی است. و این منجر به این واقعیت میشود. خب، واقعیت قدس این است. در شرایطی که عرب و مسلمانان میان خودشان درگیر مشکلات، درگیریها و شکافهایشان هستند، قدس دارد هر روز یهودیسازی و تباه میشود. حالا به عرب در نشست ویژهی اسلامی خواهم پرداخت. خب از اینجا میخواهیم وارد مسئلهی خودمان بشویم. و کمی دربارهی اسرائیل، فلسطین، قدس و شرایط منطقه صحبت کنیم. چون معمولا در روز قدس در این زمینهها صحبت میکنیم. در پایان صحبتها هم دوست دارم ان شاءالله چند دقیقه نظراتم را دربارهی شرایطی که اخیرا در لبنان به وجود آمده بگویم. محیط استراتژیک اسرائیل. این هم برای آنها مهم است هم برای ما. چون در هر صورت هر حکومتی یک محیط استراتژیک دارد. شرایط منطقهای و بین المللیاش و اوضاع داخلیاش و تأثیر آن بر وجود، آینده، بقا، توان و تداوم کشور را محیط استراتژیک آن مینامند. متأسفانه دشمن ما شاخصههای در بعضی موارد خوبی دارد. و این جای تأسف دارد که دشمن ما این طور باشد و ما امتی که الله سبحانه و تعالی میگوید:«کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ- شما بهترین امتی هستید که پدیدار شدهاید.- آیه 110 سورهی آل عمران» این طور رفتار کنیم. یکی از این شاخصهها این است که هر سال در دژ اسرائیل کنفرانسهایی بعضا مشهور و با سابقه برگزار میشود. موضوع آنها هم پژوهش دربارهی شرایط و محیط استراتژیک اسرائیل است. دربارهی تهدیدات داخلی، منطقهای و بین المللی و انواع تهدیدات امنیتی، نظامی، سیاسی، اقتصادی و مردمنگاری و…، فرصتهای پیش رو صحبت، واقعیت را ارزیابی و گزینهها، ایدهها و پیشنهاداتی را مطرح میکنند و سپس به ساختارهایشان از جمله کنشت، دولت و... میرود، نقشهها و برنامههایی ریخته و در جهت آن کار میشود. خب تا جایی که من میدانم جای این مسئله در جهان عرب خالی است. ممکن است برخی مؤسسات نژادی چنین کارهایی میکردند ولی دولتها، حکومتها، نظامها و بسیاری از نیروهای سیاسی چنین چیزی ندارند. امروز ما کجا دور هم جمع میشویم بگوییم وضع استراتژیک کشورها و امت، تهدیدها، فرصتها، گزینهها و… اینها است؟ نمونهاش را چند روز پیش دیدیم. چند ساعت مینشینیم، چند نفر سخنرانی میکنند، یک بیانیهی ضعیف صادر میشود و تمام. «خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» در همین حد است. ما هر سال ترجمهی موضوعاتی مانند تهدیدها، فرصتها، گزینهها و نگاهشان به شرایط منطقه را که در این کنفرانسها مطرح میشود میخوانیم. در دو سال گذشته -یعنی اگر سالهای قبل را در نظر بگیریم. 2011 و 2010- وقتی تحولات منطقهی عرب -حالا آن را بیداری اسلامی، بهار عربی، انقلابهای مردمی یا هر چه شما بگویید بنامیم.- آغاز شد، نگرانی شدید اسرائیل به وضوح نمایان میشود و اسرائیل از افزایش تهدیدها صحبت میکند. که حرف درستی هم بود. از مهمترین تحولاتی که در منطقه رخ داد و اسرائیلیان را بسیار نگران کرد، اولا سرنگونی حسنی مبارک در مصر بود. شما میدانید مصر برای اسرائیل یعنی چه. اسرائیل عزادار شده بود. عقبنشینی ایالات متحده از عراق در قالب یک شکست واقعی از مقاومت، ارادهی ملت و ایستادگی سیاسی عراق. تحولاتی که نشان داد نظامهای به اصطلاح میانهرو عرب - تونس، لیبی و نظام یمن- یکی پس از دیگری دارند فرو میریزند. گرچه متأسفانه نظام یمن تا حد زیادی حفظ، جنبش و انقلاب مردم یمن مصادره و به کارها سامان داده شد و نظام مانند گذشته باقی ماند و فقط برخی ظواهر عوض شد. و آنچه در بحرین رخ داد و میدهد. اسرائیلیان دیدند این نظامهایی که نظامهای میانهرو عرب خوانده میشدند یکی پس از دیگری سقوط کردند و در معرض سقوط یا تهدیدند. این بسیار آنان را نگران کرد. رشد توانمندیهای جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مختلف. و اینجا داخل پرانتز میگویم هنگام صحبت دربارهی تهدیدهای اسرائیل علیه ایران به مسألهی هستهای ایران خواهیم پرداخت. با تحولاتی که رخ داد به نظر رسید دارد یک خط عظیمی به نفع فلسطین و ملتش و گزینهی مقاومت در منطقه شکل میگیرد. روابط ترکیه با ایران عالی است، با عراق و سوریه بسیار خوب است. همهی اینهایی که دارم میگویم مال پیش از حوادث سوریه یا تحولاتی که به سوریه کشیده شد، است. خب، روابط سوریه با اسرائیل پس از ماجرای کاروان شکست حصر غزه، بد و آشفته شد. نظام حسنی مبارک یا حسنی مبارک سرنگون شد. و ناگهان به نظر رسید یک خط عظیم منطقهای دارد حول مسئلهی فلسطین، نوار غزه، قدس، ملت فلسطین و… شکل میگیرد. به همین خاطر اسرائیلیان در آن کنفرانسها و در طول سال از افزایش بسیار بسیار زیاد تهدید استراتژیک صحبت کردند. راههای پیش رو انگشتشمار بودند و در سوی دیگر هم معضلات اقتصادی و شکستهای نظامی آمریکاییها و اروپاییان -شکست نظامی این کشورها در عراق و قرار داشتن آنان در آستانهی شکست در افغانستان و…- وجود داشت. این شد که اسرائیلیان بسیار نگران شدند. ولی اینها مرحلهی پیش از تحولات خونبار سوریه بود. پس از این که مشاهده شد تحولات سوریه دارد روند خطرناک، خونبار و بسیار نگرانکنندهای به خود میگیرد، نمودار هراس اسرائیل نزول و نمودار امید اسرائیل صعود کرد. و صحبت دربارهی فرصتها آغاز شد. و این بسیار منطقی و طبیعی است. چرا؟ بیایید صحنهی پس از تحولات سوریه را در نظر بیاوریم. چه شد؟ ترکیهای که به نظر میرسید ممکن است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بخشی از خط گستردهی عربی و اسلامی پشتیبان فلسطین و قضیهی فلسطین را تشکیل دهد، روابطش با سوریه به صفر و بلکه زیر صفر رسید، روابطش با عراق آشفته شد، روابطش با ایران آشفته یا حد اقل بگوییم سرد شد، اولویتهایش تغییر کرد، و مسئلهی غزه و فلسطین و… را کنار گذاشت. خب، روشن شد آن کشورهای عربی که در آنها تحول صورت گرفته بود، به خود مشغول شدند. و معلوم نیست چه وقت بتوانند، بخواهند یا نیت بازی کردن نقشهای مؤثر منطقهای در زمینهی نبرد عرب و اسرائیل داشته باشند. گرچه ادعا نمیکنم نگرانی اسرائیل از بین رفته. اسرائیل هنوز نگران است، مخصوصا دربارهی مصر. [ولی] به جای این که از تحولات برخی از این کشورهای عربی که نظامهایشان سرنگون شد در جهت توانمندسازی ملت فلسطین و پشتیبانی نبرد با اسرائیل استفاده شود، سوریه وجههی همت قرار گرفت. نیرو، سلاح، پشتیبانی سیاسی، رسانهای و مالی از سوی این حکومتها تأمین شد. خب اسرائیل دارد همهی اینها را تماشا میکند. در این حوادث، از موضع اخلاقی و استراتژیک جمهوری اسلامی به منظور دشمنی عرب، ملتها و دولتهای عرب با جمهوری اسلامی ایران که اسرائیل سالها برای آن تلاش میکرد استفاده شد. چون ایران با نگاه ضد آمریکایی و آمریکا از منظر اسرائیل به منطقه نگاه میکند. امام خمینی و امروز امام خامنهای، رهبران، دولت و ملت جمهوری اسلامی از منظر فلسطین به منطقه نگاه میکنند. حقیقت این است. و چون از منظر فلسطین به منطقه نگاه میکنند چنین موضعی دربارهی حوادث سوریه دارند. از موضع ایران دربارهی حوادث سوریه برای تولید این جو دشمنی، خصومت و نا آرامی استفاده شد. خب، امروز وقتی اسرائیل به تحولات سال گذشته نگاه میکند، نمودار فرصتهایش با صعود و نمودار تهدیدهایش با نزول مواجه میشود. به همین خاطر امروز اسرائیل حتی دربارهی سوریه از آرزوهایش، آیندهی روشن، این که ممکن است اپوزوسیون بیاید و زمام را به دست بگیرد و با اسرائیل معاهدهی به اصطلاح صلح امضا کند، خط مقاومت را بشکند و مقاومت غزه و فلسطین را محاصره کند، صحبت میکند. آنان شادیشان را پنهان نمیکنند. بنده تحلیل نمیکنم، تهمت نمیزنم. آنان شادی و دلبستگیهایشان را پنهان نمیکنند. شما میدانید افکار، حالات روحی، عقل، قلب و احساسات عمومی در اسرائیل موضوعیت دارد. یک حادثهی خاص بر روی سرمایهگذاریها تأثیر میگذارد، موجب مهاجرت یهودیان و یا موجب آغاز مهاجرت معکوس میشود. به همین خاطر افکار عمومی مردم، اطمینان مردم و دادن تضمین به مردمشان برای آنان بسیار اهمیت دارد. و این که به عنوان مثال به آنان بگویند نه، ما ضعیف نیستیم، ما قدرتمندیم. به همین خاطر میبینید مسئولان اسرائیل از کوچکترین نشانهی فرصتی با شادی بسیار صحبت میکنند. ولی وقتی با مردمشان دربارهی نشانههای تهدید صحبت میکنند، سعی میکنند آن را کمارزش جلوه دهند. چون هر کدام از این نشانهها برای دژ اسرائیل تأثیرات سیاسی، انتخاباتی، مالی، امنیتی و مردمنگاری دارد. در چنین وضعیتی میبینیم که اسرائیل در ماههای گذشته به گونهای بیسابقه و با رشدی بیسابقه برای ایران، لبنان و نوار غزه خط و نشان میکشد. دربارهی سوریه البته -چون سوریه در محنت است.- نظری نمیدهند ولی مسئلهای با عنوان سلاحهای استراتژیک یا کشتار جمعی و… طرح کردهاند تا یک روز دلیل دخالت نظامی اسرائیل در سوریه قرار بگیرد. خب این سرکشی جدید اسرائیل بر اساس یک خوانش جدید از محیط استراتژیک اسرائیل است. خوانشی متفاوت با خوانش یک، یک و نیم و دو سال گذشته که دلیل آن نیز تحولات اخیر است. میخواهیم کمی به ایران و کمی به تهدیدهای اسرائیل علیه لبنان بپردازیم و سخنی هم دربارهی غزه بگوییم. مسئلهی ایران. امروز یک تنش شدید دربارهی ایران وجود دارد. و قاعدتا تحرکات سیاسی نتانیاهو و باراک و گروهشان افزایش یافته. و میگویند که میخواهیم ایران را بزنیم و دیگر نمیتوانیم صبر و چشمپوشی کنیم و وقت کم است و از حد گذشته و… خب دلیلشان چیست؟ فعالیتهای هستهای ایران است که همهی جهان میدانند مسالمتآمیز است. و هیچ کس در جهان یک دلیل کوچک برای نظامی بودن این فعالیتها ندارد. چون واقعا هم نظامی نیست. جمهوری اسلامی هم به روشنی تعهد خود را به مسالمتآمیز بودن فعالیتها اعلام کرده. و حضرت امام خامنهای نظر خود را طی یک فتوای شرعی واضح دربارهی مسئلهی سلاح هستهای اعلام کردهاند. اسرائیل میداند که به جهان دروغ میگوید. همان گونه که آمریکا دربارهی وجود سلاح کشتارجمعی در عراق دروغ گفت. اسرائیل به جهان دروغ میگوید. مشکل چیز دیگری است. مشکل اسرائیل این است که ایران یک حکومت اسلامی قدرتمند است. یکی از حکومتهای منطقه است که افقهای قدرت، شکوفایی، پیشرفت و تحول بیشتر علمی، فنی، تکنولوژیک و در همهی زمینهها را پیش روی خود دارد. و مشکل اسرائیل این است که چنین ایران قدرتمندی که فرصتهای عظیمی برای افزایش قدرت دارد، با وجود همهی دردهایی که از توطئههای جهان در این سی سال کشیده، به صورت عقیدتی و دینی به مسئلهی فلسطین، قدس و ملت فلسطین پایبند است. و پایبندی عقیدتی، دینی و ایمانی ایران به مسئلهی قدس و فلسطین ورای سازشها و محاسبات سیاسی است. و این که ایران در این 32 سال و در سختترین شرایط، با وجود سختترین تهدیدها و در هنگامهی جنگهایی که متوجه کشورش بوده ثابت کرده این پایبندی عقیدتی و ایمانی، آخرین حرفش است و موضع و حتی ادبیاتش تغییر نخواهد کرد. … ایران نگذاشت روند صلح عرب در سال 2001 یا 2002 -یادم نیست چه وقت بود.- به نتیجه برسد. هنوز بر سر حرفش هست. امام خمینی در 79 گفت اسرائیل باید از بین برود. علیه ایران 8 سال جنگ رخ داد. ایران تحریم شد و امروز تحریمها دارند شدیدتر میشوند. محاصره، ظلم و منزویسازی صورت گرفت. بسیاری از دولتها و نخبگان جهان عرب گفتند اینها صفوی و مجوس هستند. ولی با وجود همهی دردهایی که ایران از آن رنج میبرد امام خامنهای دیروز میآید میگوید اسرائیل سرطان و یک رژیم جعلی است که به زودی از این منطقه خواهد رفت و در این منطقه نخواهد ماند. حتی در ادبیات جمهوری اسلامی ایران کوچکترین تغییری ایجاد نشده. مشکل اسرائیل با ایران این است. این است که جمهوری اسلامی در کنار ملتها و جنبشهای مقاومت منطقه میایستد. آن هم نه فقط در سخنرانیها و رسانهها بلکه ایران جنبشهای مقاومت منطقه را با پول و سلاح تقویت میکند، در حالی که از پیامدهای دادن سلاح به کسی به منظور مبارزه با اسرائیل خبر دارد. خب، امروز این ایران اولین دشمن اسرائیل محسوب میشود. و بنده در روز قدس میخواهم از همهی مسلمانها و مشخصا عربها بپرسم: برادرانم، وقتی ایران دشمن اول اسرائیل در منطقه و در جهان است، این نباید برای ملتهای عرب و مسلمان یک معنی داشته باشد؟ دشمن شمارهی یک، دشمن واقعی، دشمنی که شبانهروز ذهن اسرائیل را مشغول کرده و اسرائیل شبانهروز علیه آن توطئه میکند و جهان را علیهش بر میانگیزد و آن را در همهی دنیا منزوی میکند و به محاصره میکشاند. حتی در مسئلهی تجهیز. الان حکومتهای عربی میتوانند از روسیه، فرانسه، بریتانیا و آمریکا هر سلاحی که میخواهند را بخرند. ولی دربارهی برخی معاملات تسلیحاتی ایران و روسیه مانند ضد هوایی s300، اسرائیل، آمریکا، اروپا، غرب و همه به خاطر اسرائیل برانگیخته میشوند که بر مسکو فشار بیاورند که معامله را لغو کند و کرد. چرا دربارهی این که ایران یک سلاح ضد هوایی داشته باشد این همه حساسیت وجود دارد؟ ولی دربارهی این که برخی نظامها و ارتشهای عرب نه سلاح دفاعی که حتی سلاح تهاجمی داشته باشند هیچ حساسیتی وجود ندارد؟ آیا این برای عرب و مسلمانان معنای خاصی ندارد؟ نباید معنای خاصی داشته باشد؟ در روز قدس، روز جدایی حق و باطل، اگر به عنوان مسلمانان و مشخصا اسلامگرایان معتقدیم اسرائیل باطل مطلق است و میبینیم که ایران نقیض مطلق اسرائیل است آیا این به آن معنی نیست که ایران در این زمینه حق مطلق است؟ و باید در کنارش ایستاد؟ آیا شایسته نیست همهی آن حاکمان، نخبگان و نیروهای سیاسی که امروز با جمهوری اسلامی ایران دشمنی و علیه آن توطئه میکنند و همهی کسانی که علیه ایران مینویسند و تحریک میکنند متوجه باشند که دارند دانسته یا ندانسته به پروژهی صهیونیستی کمک میکنند و در جبههی اسرائیل میجنگند؟ چه این که اسرائیل روز و شب اعلام میکند دشمن شمارهی یک و حقیقیاش ایران است. و به همین خاطر امروز در اسرائیل بحثی وجود دارد، نه در این باره که ایران دشمن و تهدید شمارهی یک است، دربارهی روش برخورد با ایران. این بخش دوم صحبتم دربارهی ایران است که این نیز باید برای ما در لبنان، ما عربها، فلسطینیان و ما ملتهای عرب و مسلمان مایهی عبرت باشد. در اسرائیل بحث وجود دارد که ایران را بزنیم یا نزنیم؟ نتانیاهو و باراک و گروهشان میخواهند ایران را بزنند ولی با مخالفت بسیار شدید -شبه اجماع اگر نخواهیم بگوییم اجماع- ژنرالهای نظامی و سران فعلی و سابق امنیتی اسرائیل مواجهند. در میان این افراد شبه اجماعی وجود دارد که نه، لازم نیست ایران را بزنیم. قاعدتا ریشهی این اختلاف، ارزشهای اخلاقی نیست. دلیلش این نیست که اهالی سیاست اخلاق ندارند ولی نظامیان دارند. نه، بر عکس در اسرائیل نظامیان از همه بیاخلاقترند. مسئله ربطی به ارزشها و به قوانین و عرف بین المللی ندارد. از بحث بر سر یک معادلهی همیشگی نشأت میگیرد. معادلهای که اگر نگاه کنیم دربارهی لبنان و دربارهی غزه و فلسطین نیز وجود دارد. معادلهای به نام هزینه و فایده. فایده و هزینهی اقدام نظامی. مسئله مسئلهی سود و زیان و خرید و فروش است. عقلانیت اسرائیل و صهیونیزم این است. محاسبهی آنان همیشه این است. به همین خاطر در افروختن آتش جنگ علیه عرب و حکومتهای عربی کوتاهی نمیکنند چون هزینه همیشه بسیار کمتر از فایدهی پر شمار و بزرگ بوده. در به راه انداختن جنگ تردید نکردهاند. خب امروز دربارهی ایران یک فایدهای وجود دارد. یک بحث و اختلافی دربارهی فایده وجود دارد. ولی یک بحث هم هست دربارهی هزینه. محاسبهی اصلی اینجاست. خب عبرت این مسئله کجاست؟ دوست دارم به شما بگویم نتانیاهو و باراک به مردمشان، مردم دژ اسرائیل، دروغ میگویند. وقتی خودشان یا نزدیکانشان -میخواهم احتیاط کنم، شاید نزدیکانشان میگویند.- میگویند ماجرا با 300 یا 500 کشته و مقداری ویرانی جمع میشود، دارند دروغ میگویند. نظامیان میگویند: نه، هزینه دهها هزار کشته است. خب نظامیان از مقدارش بیشتر خبر دارند. دربارهی هزینه هم بحث وجود دارد. بحث دربارهی هزینه چه؟ اگر ایران ضعیف، ناتوان یا بزدل بود... امکان داشت ایران قدرتمند میبود ولی بزدل بود. چون مبنا همیشه قدرت نیست. قدرت است به علاوهی شجاعت تصمیمگیری سیاسی. اگر ایران ضعیف یا قدرتمند ولی بزدل بود اسرائیل هیچ وقت تردید نمیکرد و بحث، جدل و اختلافی در این باره در اسرائیل صورت نمیگرفت و نیروگاههای هستهای ایران سالهای سال قبل بمباران شدهبودند. چرا تا امروز بمباران نشدهاند؟ چرا در اسرائیل بر سر این که بزنیم یا نزنیم بحث وجود دارد؟ چون ایران هم قدرتمند است و هم شجاع. و چون اسرائیلیان، بنده و همه کاملا یقین داریم -یقین بنده بر اساس تحلیلها نیست. بر اساس دادههاست.- اگر جمهوری اسلامی توسط اسرائیل مورد حمله قرار بگیرد، پاسخش بسیار بزرگ، صاعقهوار و عظیم خواهد بود. بلکه اسرائیل آن فرصت تاریخی طلایی که ایران سی و دو سال است خواب آن را میبیند در اختیار این کشور خواهد گذاشت. به همین خاطر بله، در اسرائیل بحث و جدال وجود دارد. آنان تردید دارند. کسی این گونه از صحبت و تحلیل من برداشت نکند که بنده میگویم مطمئنم اسرائیل به ایران حمله نخواهد کرد. بنده چنین چیزی نمیگویم. ولی مطمئنم اسرائیل بسیار از حمله به ایران میترسد، هراسناک است، نگران است. و این بسیار مهم است. خب، پس اینجا یک عبرت وجود دارد. برای این که هر کشور و ملت عربی از خطر، جنگافروزی و تهدید اسرائیل برکنار باشد، یک منطق روشن وجود دارد. دیگر هیچ کس نمیتواند در این باره بحث داشته باشد. حتی کشورهای میانهرو عرب در نشست ویژهی اسلامی چه گفتند؟ گفتند ما در جهانی هستیم که جز به قدرتمندان احترام نمیگذارد. بسیار عالی. چطور قدرتمند باشیم؟ چطور قدرتمند باشیم؟ با فتنههای طائفهای و مذهبی؟ با نابودکردن کشورهایمان؟ با تخریب وطنهایمان؟ این طوری قدرتمند خواهیم شد؟ عبرت این است. هر کشور عربی میخواهد از جنگافروزی و تهدید برکنار باشد، باید قدرتمند باشد. هر چیزی غیر از این شعر و نثر عربی و فیلم سینمایی است. اگر کسی در جهان واقع زندگی میکند، جهان واقع این است. میرسیم به لبنان. در همین رابطه در هفتههای گذشته شاهد افزایش شدید تهدیدها علیه لبنان بودیم. تا جایی که حرف از نابودکردن تمام لبنان به میان آمد. و اسرائیل گفت ما اگر فلان اتفاق بیافتد، میخواهیم نه فقط حزب الله که تمام لبنان را نابود کنیم. بنده میخواهم امروز در روز قدس دربارهی این حرف نظر بدهم. اولا ما انکار نمیکنیم که اسرائیل توان نابودگری عظیمی دارد. کسی انکار کرده؟ ما که نمیکنیم. دوما انکار نمیکنیم عقل اسرائیلی عقلی تروریستی، وحشی و جنایتآفرین است. و شواهد این مسأله در فلسطین، لبنان و همهی منطقه موجود است. پس عقل تروریستی و وحشی و توان نابودگری دارد و سوم این که آن را به اثبات رسانده. آیا در 82 بخش بزرگی از لبنان و آیا غزهرا نابود نکردند؟ سال 2006 دست به نابودگری نزدند؟ چیز جدیدی نیست. قسمت جدید ماجرا آن است که میگویند میخواهیم کمی پردامنهتر عمل کنیم. ولی یک چیز جدید هست که در اسرائیل نیست، در لبنان است. اسرائیل تغییری نکرده. اسرائیل همان عقل، توان، برتری، تعهد آمریکا به برتری اسرائیل، جنایتآفرینی و استفاده از هر وسیلهای مانند گذشته است. همهی اینها وجود داشته. آنچه جدید است اینجاست. و آن این که: شما میتوانید به هر چه دوست دارید فکر کنید و هر کار میخواهید بکنید ولی پاسخش را هم دریافت خواهید کرد. قسمت جدید اینجاست. اگر بخواهیم دربارهی جدیدها صحبت کنیم بنده نمیگویم ما میتوانیم در پاسخ آنها اسرائیل را نابود کنیم! بنده واقعبین هستم. بنده ادعا نمیکنم ما به عنوان حزب الله با امکانات موجودمان میتوانیم اسرائیل را نابود کنیم. این هدف امکانات عظیمی میخواهد. ولی میتوانم بگویم ما میتوانیم زندگی میلیونها صهیونیست اسرائیلی در سراسر فلسطین اشغالی را به یک جهنم واقعی تبدیل کنیم. میتوانیم چهرهی اسرائیل را عوض کنیم. بله، این کار را میتوانیم بکنیم. حتی در زمینهی برآورد هزینه و این که اگر در جنگ با ایران 300 یا 500 نفر کشته خواهند شد با لبنان میشوند چند نفر؟ در هر صورت در بحثی که در داخل اسرائیل هست -کسانی که دنبال میکنند میدانند چنین بحثی وجود دارد.- بنده چون وقت هم یاری نمیکند و دلیلی هم وجود ندارد، نمیخواهم دوباره همهی گفتههای گذشته را که اسرائیل هم بر آنها صحه گذاشته، تکرار کنم. امروز فقط میخواهم یک چیز اضافه کنم. برای این که به شما لبنانیان اطمینان داده باشم و برای این که اسرائیلیان مسئله را جدی بگیرند. و آن این که جنگ علیه لبنان بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار… -تا آنگاه که نفس قطع شود.- هزینهبر است. -مانند دعاهایی که در ماه رمضان میخوانیم.- بعضی اهداف در فلسطین اشغالی هستند که -حالا نام نمیبرم.- میشود آنها را با چند عدد موشک هدف قرار داد. ممکن است چه فکری در سر داشته باشید؟ ممکن است فکر کنید وقتی جنگ درگرفت میتوانید همهی مکانهای احتمالی موشکها را بزنید. مانند آنچه دربارهی عملیات ویژهی وزن گفتیم. بنده دیدم برخی نوشته بودند که چرا سید میآید برای ما دربارهی عملیات ویژهی وزن صحبت میکند؟ چه ربطی دارد؟ این حرف را به این خاطر میزنند که از نبرد با اسرائیل فارغند! کسی که وارد نبرد با اسرائیل میشود باید به ملت لبنانی و امت عربی و اسلامیاش و همچنین دشمنش بگوید آن عملیات ویژهی وزنی که آن را یک دستاورد به حساب میآورید، یک دروغ بوده. یک دستاورد نبوده. و چنین دروغی ممکن است تکرار شود. در چنین وضعیتی ممکن است اینها قصد داشته باشند هواپیماها را بفرستند بیایند همهی مکانهای احتمالی موشکها را بزنند و تمام. راحت شوند. یعنی مانند ابتدای جنگ 67. بنده به اسرائیلیان میگویم شما تعداد مشخصی از اهداف را در اختیار دارید. این عدد، عدد بزرگی نیست. نیازی هم به تعداد زیادی هدف نیست. ولی امکان هدف قرار دادن آن هدفها -که نمیخواهم نام ببرم.- با تعداد کمی موشک لیزری -نیازی به تعداد زیاد نیست.- که ما آنها را در اختیار داریم وجود دارد و همین زندگی صدها هزار صهیونیست را به جهنمهایی واقعی تبدیل خواهد کرد. حتی امکان کشته شدن دهها هزار نفر وجود دارد. حرف 300، 400 و 500 کشته نیست. بنده امروز در روز قدس 2012 به اسرائیلیان میگویم این هدفها در اختیار ما هستند، مختصاتشان را داریم، موشکاندازها نصب، خوراکگذاری و هدفگیری شدهاند و بسیار مخفی هستند. ما در هر کدام از مراحل جنگ علیه کشورمان، اگر مجبور شویم، به خاطر حفاظت از ملت و کشورمان، لحظهای در زدن آن اهداف تردید نخواهیم کرد. اسرائیلیان باید بدانند هزینهی جنگ بسیار بسیار بسیار زیاد است و قابل مقایسه با هزینهی جنگ 2006 نیست. حتی ماجرای 2006 نیز هنوز ادامه دارد. الان ما چند روز از سالگرد 14 آگوست 2006 و آن پیروزی بزرگ و عظیم فاصله گرفتهایم. شاهد شرایط کشور و امت هستید که بزرگترین پیروزی تاریخ ملت لبنان برایشان عادی شده. مشغول فحاشی، توهین و اهانت به یکدیگر و بستن خیابانها هستیم. خدا عاقبتمان را به خیر کند. اینها در یک دنیای دیگری است. یک شاهد از شبکههای تلویزیونی اسرائیل برایتان خواهم آورد. دیداری در وزارت جنگ اسرائیل میان ایهود باراک و ژنرالهای اسرائیلی دربارهی حمله به ایران صورت میگیرد. قاعدتا ژنرالها نمیپذیرند و قانع نمیشوند. در آخر ایهود باراک ایشان را ملامت میکند و این حرفش به رسانهها نشت میکند. باراک به آنان چه میگوید؟ -بر عهدهی تلویزیون اسرائیل.- تلویزیون اسرائیل میگوید باراک در چندین جلسه در ساختمان وزارت دفاع و موساد تلاش کرد فرماندهان ارتش را به حملهی نظامی به ایران قانع کند ولی با مخالفت شدید و بدون ارفاقی رو به رو شد. یعنی گفتند هرگز، امکان ندارد. و این باعث شد -شاهد اینجاست. ای لبنانیان، عرب و مسلمانان خوب گوش کنید.- وی که یک ژنرال است آنها را متهم کند که این شوک روحی جنگ 2006 است که آنان را از حملهی پیشدستانه به ایران باز میدارد تا آنجا که باراک میگوید تجربهی سال 2006 هنوز و در سال 2012 بر سر فرماندهان بلندمرتبهی ارتش اسرائیل سایه افکنده است. آگوست و جولای 2006 این است. ولی برخی لبنانیان شرم نمیکنند. قاعدتا مجبورم بگویم در جهان عرب به جای این که بیاییم کنفرانس بگذاریم دربارهی محیط استراتژیک و گزینهها صحبت کنیم و برای قدرتمندتر شدن و بهرهگیری از فرصتها برنامهریزی کنیم… . بله، یک نمونه در جهان عرب هست و آن هم گفت و گوهای ملی لبنان است که آن هم…. در اسرائیل مینشینند میگویند چطور از فرصتها بهره بگیریم ولی ما در لبنان مینشینیم شبانه روز چاره میاندیشیم که چطور از دست تنها فرصتمان که همان مقاومت است خلاص شویم؟! خیلی خب. پس دوست دارم بخش لبنان را با این سخن به پایان برسانم که در سال 2006 دو احمق -و بنده در روز اول جنگ به اسرائیلیان گفتم درخواهید یافت که نخستوزیرتان احمق است.- یعنی اولمرت و آن یکی اسمش چی بود؟! -همان که قول داده بود من نامش را فراموش نخواهم کرد. ولی شما نیز فراموش کردید.- پرتز یک حماقت بزرگ کردند و آن جنگ سی و سه روزه و ضرر استراتژیک اسرائیل بود. جنگی که بنا بر گفتهی وزیر جنگ اسرائیل هنوز و تا امروز بر عقل فرماندهان بلندپایهی ارتش اسرائیل سایه افکنده. بنده به اسرائیلیان میگویم امروز هم شما دو احمق دارید. یعنی نتانیاهو و باراک. اگر کار آن دو احمق به یک ضرر استراتژیک انجامید، نمیدانم حماقت نتانیاهو و باراک، مخصوصا اگر در مورد ایران صورت بگیرد، با اسرائیل چه خواهد کرد؟ میرویم سراغ نوار غزه. در این زمینه هم دو صحبت هست. اینجا هم در برههی اخیر تهدید اسرائیل شدت گرفته. گرچه نوار غزههمیشه زیر تیغ بمباران، ترور و جنگافروزی است. ولی گاهی ادبیات به نابودگری، بیرون کردن، حضور نظامی، اشغال و … تغییر میکند. قاعدتا شرایط با ایران و حتی لبنان متفاوت است. به خاطر مساحت نوار، محاصرهای که هنوز وجود دارد، شرایط جغرافیایی و مردمنگاری، ماهیت ظرفیتها و شرایط سختی که مردم و نوار غزه در آن به سر میبرند. و این میطلبد که در غزه ارادهی مقاومت پولادین باشد. که البته در جنگ 2008، 2009 آن اراده پولادین را به نمایش گذاشت. غزه این فرصت را داشت که شرایطش بهبود پیدا کند ولی آن حادثهی تأسفبار، حادثهی کشتار افسران و سربازان مصری توسط یک سری افراد، رخ داد. ما این کار را محکوم کردیم و میکنیم و اعتقاد داریم اسرائیل پیش از همه از این مسئله بهره برد. و مسئله عکس شد و حد اقل این است که این فرصت غزه از دست رفت و کینههایی ایجاد و شرایط سخت، سختتر شد. امیدواریم این مسأله ان شاءالله درمان شود. ولی نکتهای که میخواهم به آن برسم این است که در مقابل تهدید ایران، یک ایران قدرتمند قرار دارد و در مقابل تهدید لبنان ما -بیش از قدرت، از شجاعت برخورداریم. ولی ان شاءالله- قدرت و شجاعت دفاع از کشورمان را داریم. و بنده به شما میگویم اگر به کشور ما تجاوز شود منتظر اجازهی هیچ کس نخواهیم ماند. منتظر اجازهی هیچ کس نخواهیم ماند. ترس و غم اصلی، نوار غزه است. دغدغهی اصلی، بیت المقدس و مسجد الاقصی هستند. اگر آنجا جنگ درگرفت چه؟ پاسخ چیست؟ چه احتمالاتی وجود دارد؟ فرصتها کدامند؟ مسئولیت امت چیست؟ این ما را به آخرین بخش سخن و اگرچه از منظر غزه، به فلسطین و قدس خواهد برد. خب دربارهی پاسخ امت. بگذارید ببینیم چه گزینهها و فرصتهایی داریم؟ چند روز پیش شاهد نشست ویژهی اسلامی در مکهی مکرمه بودیم. خیلی خوب است که رؤسای جمهور، ملوک و امیران حکومتهای جهان اسلام در سرزمین عبادت و قداست و عظیمترین و پاکترین خاک، در مکهی مکرمه، گرد هم بیایند. این خیلی عالی است. چنین گردهماییای بسیار عالی است. خب، گفته شد که باید قدرتمند باشیم که این هم بسیار خوب است. دربارهی همبستگی اسلامی بحث شد که این هم بسیار خوب است. گفته شد که باید با فتنههای طائفهای، مذهبی و تحریکهای مذهبی مبارزه کنیم که این هم بسیار عالی است. همهی اینها در سخنرانیها و در انتها نیز در بیانیهی پایانی آمد. گفته شد که رسانههای عربی مسئولیت بزرگی در این زمینه دارند که این هم بسیار عالی است. همهی این حرفها زده شد. گامی در این نشست ویژهی اسلامی برداشته شد که گام شاخص و خوبی بود. به پیشنهاد ملک سعودی اعضای نشست با تأسیس مرکز گفت و گوی مذاهب اسلامی در ریاض موافقت کردند. بسیار عالی. و در نشست پیشین، نشست اسلامی پیشین، دربارهی اهمیت تعامل و گفت و گو میان پیروان مذاهب اسلامی صحبت شد و در این میان دبیر کل سازمان همکاریهای اسلامی -فکر میکنم نامش احسان اوغلو بود.- میگوید گفت و گوها میان این مذاهب اسلامی ، یعنی مذاهب چهارگانهی معروف، حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی، خواهد بود سپس به چهار مذهب اسلامی دیگر، جعفری، زیدی، ظاهری و اباضی، نیز اذعان میشود. اباضیه در پادشاهی عمان و تعدادیشان هم در الجزایر و… هستند. خب پس هشت مذهب هستند که سازمان همکاریهای اسلامی به آنها اذعان دارد. برای این مذاهب هشتگانهی اسلامی یک مرکز گفت و گوی مذاهب اسلامی در ریاض تشکیل میشود. این هم بسیار عالی است. ولی -داخل پرانتز- اگر اینها بخواهد به نتیجه برسد باید جدیت به خرج داده شود. اولین گام جدی در جهت چنین گفت و گویی و موفقیت چنین مرکزی پایان دادن به تکفیر پیروان مذاهب اسلامی و این مسآله است که یکی از پیروان هر کدام از این هشت مذهب اسلامی بیاید و پیروان دیگر مذاهب اسلامی را تکفیر کند. این مسئله در جریان است. و بنده از حکومتهایی که به طرح تأسیس چنین مرکز گفت و گویی رأی دادهاند و پیشاپیش همه کشور عربستان سعودی، کشور پیشنهاد دهنده، میزبان نشست و میزبان مرکز میخواهم که پیش از همه نسبت به قطع تأمین مالی همهی شبکههای ماهوارهای که شبانه روز برای تکفیر پیروان دیگر مذاهب اسلامی که با آنان اختلاف دارند تلاش میکنند و همهی جریانهای تکفیری و همچنین بازنگری در برنامهها و روشهای آموزشی این کشور که کودکان خردسال را در در جهت تکفیر پیروان دیگر مذاهب اسلامی تربیت میکند، اقدام کند. باید از اینجا شروع کنیم. باید هر کدام از ما مسلمانی دیگری را بپذیرد. ما در روز قدس، آخرین جمعه از ماه رمضان میپذیریم و اقرار میکنیم که پیروان دیگر مذاهب اسلامی مسلمان هستند. خونشان خون ما، اموالشان اموال ما و آبرویشان آبروی ماست. فقط در برخی جزئیات، فروع و مسائل با هم اختلاف داریم. آنان را کافر نمیدانیم. برای این که چنین گفت و گویی موفقیتآمیز باشد باید هیچ کس پشت میز مذاکره و در سرزمین میزبان مذاکره نباشد که دیگری را تکفیر کند و بگوید تو کافری. خب اگر من کافرم چرا کشاندیام به ریاض و مرا در دستهی پیروان فلان مذهب -حال یا حنفی، زیدی، جعفری، اباضی، ظاهری، شافعی یا مالکی- گنجاندهای؟ در حالی که معتقدی من کافرم! خب پس این گفت و گوها برای چیست؟! خب، اینجا بهتر است آخر مجلس رسیده باشیم. آخرین گام نیاز به جدیت و پیگیری دارد. خیلی هم خوب. بگذارید در این مسئله نیمهی پر لیوان را نگاه کنیم. میرسیم به فلسطین. شاهد اینجاست. چیزهایی که گذشت داخل پرانتز بود و البته این مهم است. چون آنچه امروز از فلسطین محافظت میکند این است که عرب و مسلمانان بنشینند ببینند چطور میخواهند مشکلاتشان را حل کنند؟ میرسیم به فلسطین. بیانیهی پایانی را ببینید. بیانیهی سال 2012 و دوران یهودیسازی قدس، ماجراهای کرانهی باختری، محاصرهی غزه، تهدید و حفاریهای مسجد الاقصی و صحبتهای هر روزهی اسرائیل دربارهی مسئلهی قدس و تهدید همهی منطقه و تهدید لبنان و ایران. ایران که عرب نیست. گرچه نشست، نشستی عربی نبود، اسلامی بود. ولی ایران یک حکومت اسلامی است که اسرائیل آن را تهدید میکند. لبنان یک کشور عربی است که اسرائیل آن را تهدید میکند. نوار غزه بخشی از یک کشور عربی است که اسرائیل آن را تهدید میکند. پاسخ نشست ویژهی اسلامی چه بود؟ خواهش میکنم همهتان بروید بیانیه را ببینید. دو مسئله بود. گفته شده بود که فلسطین برای ما یک مسئلهی بنیادی است و خواسته شده بود تصمیمات بین المللی -یعنی عقبگرد به 67- و نقشهی راه و روند صلح عرب -هنوز روی میز است!- اجرایی شوند. و اسرائیل را مسئول توقف روند صلح دانسته بود. خیلی عالی! و این که محاصرهی غزه ظالمانه است و باید برداشته شود. و باید به قدس و اهالی قدس توجه کنیم. بیانیهی پایانی این بود. در روز قدس، یک سؤال دارم. اگر امروز این متن را برای هر مسئول، سرباز، ژنرال یا -مرا ببخشید.- هالوی اسرائیلی از عربی به عبری ترجمه کنند. متن از جانب کیست؟ همهی حکومتهای اسلامی جز سوریه. البته بنده میدانم موضع ایران چیز دیگری است. اگر این متن را بخوانند به چه نتیجهای میرسند؟ به این نتیجه میرسند که فلسطین در اختیار شما! میتوانید نوار غزه را نابود، مسجد الاقصی را با خاک یکسان، اهالی قدس را بیچاره و آواره و به لبنان و ایران حمله کنید؛ جهانی به نام جهان اسلام وجود ندارد. جهان اسلامی وجود ندارد. بخوانند به این نتیجه نمیرسند؟ به همین نتیجه میرسند. بنده به عنوان یک شهروند عرب که عربی میفهمم وقتی در چنین شرایط و جوی و با وجود این تهدیدهای اسرائیل این متن را میخوانم به این نتیجه میرسم که جهان اسلامی وجود ندارد. همچنان که گفته بودیم جهان عربی وجود ندارد. البته دارم در سطح دولتها صحبت میکنم. قاعدتا این برای ما جدید نیست. ما سال 82 به این خاطر برای آزاد کردن خاکمان سلاح به دست گرفتیم که اعتقاد داشتیم نه جهان عربی وجود دارد، نه جهان اسلامی و نه جهانی. سال 2006 منتظر هیچ کس نماندیم، نه جهان عرب، نه جهان اسلام و نه جهان. برعکس، دیدیم جهان کدام طرف بود. ولی امروز این شاهد را میآورم تا نتیجهای بگیرم و به فلسطینیان بگویم. هنوز در بخش مربوط به نوار غزه هستیم و دو صحبت هم دربارهی اوضاع لبنان خواهم کرد. ای برادران فلسطینی، نگاه کنید، همچون 60، 62 سال گذشته، از روز اول تا امروز، آنچه معادلات منطقه را تغییر میدهد این است که قدرتمند باشید. نوار غزه اگر قدرتمند باشد، اسرائیل برایتان احترام قائل میشود و به حسابتان میآورد. ملت فلسطین قدرتمند باشند، در محاسباتش میآوردشان. حتی حکومتهای عرب هم در محاسباتشان میآورندتان. با آنچه در مکهی مکرمه صورت گرفت، دلبستگی به ساختار رسمی عرب، دلبستگی به ساختار رسمی اسلام، یک دلبستگی پوچ است؛ مانند گذشته. بنده در بخشی از سخنان چند هفته یا چند روز پیشم در سالگرد جنگ سی و سه روزه که در اوایل ماه مبارک رمضان آن را ترتیب داده بودیم فلسطینیان را مخاطب قرار دادم. برخی برادران فلسطینی اشتباه فهمیدند. فکر کردند من میخواهم اذیتشان کنم. نه، بنده هیچ کس را نمیخواهم اذیت کنم. بنده هیچ کس را نمیخواهم اذیت کنم. ولی ما دربارهی هراسمان دربارهی فلسطین، قدس و نوار غزه صحبت میکنیم. ما نگرانیم، ما هراسانیم. عبرت این است که ما و شما باید قدرتمند باشیم. دیدیم که فرصتهایی ایجاد شد. ولی با آنچه امروز در منطقه و مشخصا در سوریه در جریان است، برخی حکومتهای عربی و اسلامی میکوشند از طریق کمک و مشارکت در تخریب، در هم کوبیدن و تقسیم سوریه، حقیقیترین فرصت قدرتمندتر شدن فلسطین را نابود کنند. بنده موضع خاصی از فلسطینیان دربارهی سوریه نمیخواهم. آنان آزادند. هیچ کس را هم نمیخواهم اذیت کنم. از روز اول تشکیلمان تا امروز، نگاه از منظر فلسطین و نبرد عرب و اسرائیل است که موضع ما را در قبال سوریه تعیین کرده. متأسفانه حکومتهایی که همیشه به فلسطینیان و همهی ما فشار میآوردند که کوتاه بیاییم، چشمپوشی کنیم، از شرطها بکاهیم و تهماندهها را بپذیریم، امروز خود را فرمانده جهان عرب جا میزنند. ولی فرمانده کدام جنگ؟ جنگ علیه اسرائیل؟ نه، جنگ داخلی و فتنه در سوریه، عراق، لبنان یا هر کشور دیگری. اگر این نشست اسلامی مسئولیت تاریخی حقیقیاش را دربارهی سوریه بر عهده میگرفت و درد فلسطین و قدس و جلوگیری از چندپارگی امت را داشت باید فلسطین را به آغوش میکشید نه این که آن را از خود میراند. باید به سوریه میگفت به نشست بیا تا گفت و گو، بحث و مجادله کنیم، اگر چه مجادلاتی سخت. باید گروهی از رهبران بزرگ جهان اسلام تشکیل میشد تا به دمشق، آنکارا، ریاض، دوحه و هر جای مرتبط دیگر با نبردهای امروز سوریه بروند و به همه بگویند کشتار بس است؛ جنگ بس است؛ خونریزی را تمام کنید. باید همه چیز را تمام کنیم و پای میز مذاکره برویم. اگر ذرهای مسئولیتپذیری تاریخی وجود داشت باید این کارها انجام میشد. ولی خواستند آنچه در سوریه آغاز شده را به پایان ببرند. خسارت احتمالی مصر -بنده تا امروز میگویم احتمالی.- برای آمریکا، اسرائیل و خط میانهروهای عرب جبران نخواهد شد مگر با رفتن سوریه از دست خط مقاومت. این فرمول امروز دارد به کار بسته میشود. مکه، کعبهی مکه و «خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» و مسئولیت شرعی، دینی، اخلاقی و تاریخی این را اقتضا میکند. نه این که یک موضع منفی و خصمانه بگیریم و این موضع با تصمیم بین المللی برای بازگرداندن ناظران بین المللی کامل شود! یعنی نشست اسلامی مکهی مکرمه و سازمان ملل متحد دارند چه میگویند؟ میگویند: تمام شده. راه حل سیاسی وجود ندارد. ای اهالی سوریه بروید به سراغ کشتار، تخریب و خونریزی بیشتر تا ببینیم برندهی میدان کیست و آیا با او همکاری خواهیم کرد یا نه؟ این تقدیری است که امروز سوریه را در برابر آن قرار دادهاند. در هر صورت شایسته نبود این چنین شود. ولی به هر صورت برادران و خواهران -ببخشید من مدام میگویم برادران، چون خواهران در مانیتور من معلوم نبودند. حالا معلوم شدند.- با این ماه رمضانی که آمد ما با معیار قدس و ماه رمضان، وارد سالی جدید شدیم. در سالی که میآید به طور قطع فرصتهای بزرگ و سرنوشتسازی برای همهی منطقه، و نه فقط لبنان، وجود خواهد داشت. برای لبنان، سوریه، فلسطین، مصر، عراق، ایران و همهی منطقه. و باید مترصد این حوادث سرنوشتساز باشیم. و همگی وظیفه داریم با صبر، آرامش، حکمت، خویشتنداری و تأمل رفتار کنیم. و هر قدر توانستیم فرصتها را از دست ندهیم. در چنین روزهایی نزدیک هستیم به 31امین سالگرد ارزشمند، عزیز و دردناک ناپدید شدن حضرت امام و رهبر سید موسی صدر و جناب شیخ محمد یعقوب و استاد عباس بدرالدین (اعادهم الله بخیر جمیعا). قاعدتا امسال این مسئله در شرایط قابل بهرهبرداری و ویژهای قرار داشت. چه این که نظام قذافی سقوط کرد. شرایط لیبی تغییر کرده. زندانها گشوده شدهاند. مکانها و شهرهایی هستند که نمیدانیم آیا در آنها مخفیگاههایی هست یا نیست؟ شرایط به چه گونه ایست؟ آیا مسئولان لیبی در این باره با جدیت کامل و واقعی رفتار میکنند یا نه؟ ولی در روز قدس باید از یکی از امامان بزرگ و عظیم مقاومت و بنیانگذار مقاومت لبنان،امام موسی صدر، یاد کنیم که میگفت:«بدان ابو عمار، قدس شریفتر از آن است که جز به دست مؤمنین آزاد شود.» امام موسای صدری که میگفت:«با عمامه، محراب و منبرم از مقاومت فلسطین حمایت خواهم کرد.» در حالی که سلاح مقاومت فلسطین از لبنان تأمین نمیشد! ولی نگاه از منظر قدس به شرایط منطقه این موضع را از امام موسی صدر میطلبید. ما به مسئولان لیبیایی و همچنین پیگیری مسئولان لبنانی امید داریم و این که بالاترین سطح جدیت را به کار ببندند. در این مسئله گذر زمان به نفع نیست. در این مسئله گذر زمان به نفع نیست. خب، ماهها از سقوط نظام گذشته. ولی چه به دست آمده؟ این مسئله باید دغدغهی مسئولان لیبی، لبنان و همهی ما باشد. میخواهم پایان سخنم را به آنچه این چند روز رخ داد اختصاص دهم و دربارهی مسئلهی یازده گروگان لبنانی صحبت کنم. اینها ربطی به قبلیها ندارد. صحبتهایروز قدس تمام شد. این را میخواهم داخل پرانتز بگویم. و همچنین ربوده شدن فرد لبنانی، سید حسان مقداد، که قاعدتا اینها حرفهای سخیفی است که میگویند تکتیرانداز حزب الله بوده و دستگیرش کردهاند و… این حرفها نادرست است و به هیچ وجه درست نیست. و واکنشهایی که این چند روز رخ داد. چون دو عامل دست به دست هم دادند و کار به این واکنشها کشید. یک: ربایش دوباره، ربایش سید حسان مقداد و دیگری اخبار رسانهها که به ما و هیچ کس دیگری رحم نکردند و خبر کشته شدن 11 ربودهشدهی لبنانی را منتشر کردند. یعنی ناگهان همهمان را خلع سلاح کردند. میخواهم لبنانی عوامی صحبت کنم. از اولین روزی که این حادثه رخ داد ما مسئولیتمان را بر عهده گرفتیم و ما و جناب نبیه بری، حزب الله و امل، تماس گرفتیم و از مردم خواستیم خیابانها را خالی کنند و گفتیم این مسئولیت حکومت است و به حکومت گفتیم مسئولیتت را بر عهده بگیر. حالا نمیخواهم به رفتار حکومت در این زمینه نمره بدهم. البته بعد از چند ساعت گفته شد ربودهشدگان با وساطت جناب سعد حریری آزاد شدهاند و در ترکیه هستند و همه چیز تمام شده و یک هواپیما رفته ترکیه بیاوردشان. قاعدتا شادی تمام لبنان را فراگرفت و طبیعی است که فرا بگیرد. و بنده و دیگران در این باره صحبت کردیم ولی مشخص شد که نه این مسئله درست نبوده. خب بگذارید بنده با شما با صراحت و به روشنی صحبت کنم. از آن لحظه به بعد ما در حزب الله تصمیم گرفتیم دیگر هیچ صحبتی نکنیم. مسئله به حکومت سپرده شده. گفتیم ای خانوادههای ربودهشدگان بروید سراغ حکومت. ما سکوت کردیم و دلیلش هم آن بود که از هیچ جمله و موضع ما خلاف مصلحت ربودهشدگان استفاده نشود. ما میخواستیم ربودهشدگان سالم به آغوش خانه و خانوادهشان برگردند. پیشبینی ما این بود که ممکن است ندانیم از یک جمله، نظر یا موضعگیری چه استفادهای میشود. مخصوصا که ما حتی تا الان آدمربایان را نمیشناسیم. نمیدانیم چه کسانی هستند؟ حتی ممکن است اینها که در شبکههای تلویزیونی ظاهر میشوند هیچ ربطی به آنها نداشته باشند! چون خیلی وقتها برخی در شبکههای ماهوارهای عربی ظاهر میشوند و میگویند ما در حمص و حلب هستیم ولی بعد مشخص میشود که همینجا در بیروت هستند. خب ما این گروه آدمربا را نمیشناسیم. از عقل، طریقهی تفکر و واکنشهای آنها خبر نداریم. گفتیم ما پیگیری کردهایم و میکنیم ولی سکوت کردیم و گفتیم حکومت مسئول است و حکومت است که باید تماس بگیرد و اقدام کند. و ما نمیخواهیم هیچ گامی برداریم چون احتمال دارد خلاف مصلحت بازگشت ربودهشدگان از آن استفاده شود. خب، یک، دو، سه و چهار ماه گذشت. بدتر از این. با تمام احترام و جایگاهی که برای تلویزیونهای لبنانی و آزادی رسانهها در لبنان قائلم بگذارید بگویم رفتار رسانههای لبنانی در این زمینه فاجعهآمیز و مصیبتبار بود. رقابتهای رسانهی را مبنای کار خودشان قرار دادند بدون توجه به 11 عائله مرد، زن، دختر، پسر، نزدیکان و خانواده که عاطفه و احساسات دارند. عزیز من کسی که میخواهد خبری را برساند، عزیزی که فوت میکند، فکر میکنیم که خبر را چطور بدهیم اول میگوییم اتفاقی رخ داده و زخمی شده بعد بردهاندش بیمارستان و ان شاءالله که چیزی نیست، بعد از چند ساعت میگوییم وضعیت خطرناک است، بعد از مدتی میگوییم دکترها جواب کردهاند و دعا کنید و… هزار مقدمه میچینیم. ولی این رسانهها از خدا نمیترسند. هیچ کدامتان -هیچ کدام از شمایی که مرتکب این اشتباه شدید.- از خدا نمیترسید. در اخبار هر چه خواستند گفتند و نقل کردند. ولی بنده در روز قدس، روز حق میخواهم به شما بگویم از خدا بترسید. بنده دارم اشتباهتان را میگویم و میگویم از خدا بترسید. خب این خانوادهها نشستهاند داخل خانه دارند تلویزیون نگاه میکنند ناگهان روی صفحه میآید که خبر فوری: 11 لبنانی زیر آوار کشته شدند. بعد توقع دارید این خانوادهها عاقلانه رفتار کنند. بعد حضرات فیلسوف میآیند میگویند پس کجایند حزب الله و امل و توان کنترل حکومت؟ بگذارید کاملا صریح صحبت کنیم. در این چند روز ما نه دروغ گفتیم و نه بازی کردیم. ما از خدا میترسیم. همهی روشهای خدعه و بازی را میشناسیم ولی از خدا میترسیم. حتی این تقسیم کار را ما نکردیم و نمیکنیم. دولت لبنان، گفت و گوی ملی، همهی لبنانیان، مجلس مرکزی امنیت و همهی نیروهای سیاسی میدانند آنچه در این چند روز رخ داد غیر قابل مهار بود. صراحت بیش از این میخواهید؟ توسط حزب الله و جنبش امل مهارناشدنی بود. مهارناشدنی بود. از این حرف هر چه میخواهید برداشت کنید و هر طور میخواهید بخوانیدش. و بر این اساس رفتار کنید. اگر فکر میکنید هر وضعیتی در لبنان قابل کنترل است و دوگانهی امل و حزب الله کنترل کشور را در دست دارند و میتوانند فلانی و فلانی را به تلویزیون بیاورند و مردم را از خیابانها جمع کنند تجدید نظر کنید. با این رفتار سیاسی، رسانهای و غیر انسانی… بله، کنترل از دست خارج شد. و هر کسی مسئولیت خودش را دارد. بگذارید همه مسئولیت خود را بر عهده بگیرند. بله وقتی مردم راه فرودگاه را بستند ما و برادران جنبش امل آمدیم، یک ساعت، دو ساعت و سه ساعت تلاش کردیم نتوانستیم راضیشان کنیم. خب با آنها درگیر میشدیم؟ چنین سیاستی نداریم که با مردم درگیر شویم. جاهای دیگر هم همین طور. همیشه همین طور بوده. بعد آمدیم گفتیم مردم، فرودگاه، لبنان، کشور، مسافران میخواهند بروند و بیایند و وزیر امور خارجه از طریق ترکیه خبر داده فرزندانتان سلامت هستند و ماجرای راه فرودگاه به پایان رسید و آخر شب توانستیم تمامش کنیم. ولی باید طور دیگری به مسائل پرداخت. مسألهی ربودهشدگان لبنانی به یک فاجعهی بشری، بازیچهی رسانهای و عرصهی گستردهی باجگیری سیاسی تبدیل شد. نقطه سر خط. بیش از این ادامه نمیدهم. حد اقل نمیتوانستیم ترکها را راضی کنیم، به ربودهشدگان دست پیدا کنیم و -تا الان. آینده را نمیدانم چه ممکن است رخ بدهد.- گزینههایمان را محدود کنیم ولی در هر صورت لبنانی که هستیم، این طور نبوده که هیچ کار نتوانیم بکنیم، میتوانستیم به هم، به این عائلهها رحم کنیم، میتوانستیم در رسانهها، مسائل سیاسی و داخلی، انسانی و متمدنانه رفتار کنیم. تا ببینیم این مسئله به کجا میرسد. در روز قدس، روز فلسطین، روز جهاد و مقاومت، روز امام خمینی، روز ایمان و تعهد، روز بازگشت به سوی خدا و کرامت و عزت تأکید میکنم این مقاومت شما باقی خواهد ماند و ادامه خواهد داشت، خاک را آزاد و از میهن، کرامت و ملت دفاع خواهد کرد و نیرویش را به هیچ وجه از دست نخواهد داد. رمضانتان مبارک. عید فطرتان مبارک. خدا عافیتتان بدهد. مبارک باشد. خدا روزه و شبزندهداریهایتان را قبول کند. والسلام علیکم جمیعا و رحمت الله و برکاته. نمیتوانیم در سایهی یک اسرائیل قدرتمند دربارهی این که قدس به امت یا به ملت فلسطین بازخواهد گشت صحبت کنیم. بلکه اصلا نمیتوان در سایهی وجود اسرائیل دربارهی آیندهی قدس صحبت کرد.
قدس نقطهی اتفاق اسرائیلیان، راستی و چپی، متدین و سکولار، اشکنازی و سفاردی و…، است. وقتی به قدس میرسند، اختلافات تمام میشود. چنان که باید وضع عرب و مسلمانان این باشد که البته وضع عرب و مسلمانان این طور نیست.
ایران با نگاه ضد آمریکایی و آمریکا از منظر اسرائیل به منطقه نگاه میکند.
این سرکشی جدید اسرائیل بر اساس یک خوانش جدید از محیط استراتژیک اسرائیل است. خوانشی متفاوت با خوانش یک، یک و نیم و دو سال گذشته که دلیل آن نیز تحولات اخیر است.
اسرائیل به جهان دروغ میگوید. مشکل چیز دیگری است. مشکل اسرائیل این است که ایران یک حکومت اسلامی قدرتمند است.
بنده ادعا نمیکنم ما به عنوان حزب الله با امکانات موجودمان میتوانیم اسرائیل را نابود کنیم. این هدف امکانات عظیمی میخواهد. ولی میتوانم بگویم ما میتوانیم زندگی میلیونها صهیونیست اسرائیلی در سراسر فلسطین اشغالی را به یک جهنم واقعی تبدیل کنیم.
اسرائیلیان باید بدانند هزینهی جنگ بسیار بسیار بسیار زیاد است و قابل مقایسه با هزینهی جنگ 2006 نیست.
اگر به کشور ما تجاوز شود منتظر اجازهی هیچ کس نخواهیم ماند.
ترس و غم اصلی، نوار غزهاست. دغدغهی اصلی، بیت المقدس و مسجد الاقصی هستند. اگر آنجا جنگ درگرفت چه؟ پاسخ چیست؟ چه احتمالاتی وجود دارد؟ فرصتها کدامند؟ مسئولیت امت چیست؟
متأسفانه حکومتهایی که همیشه به فلسطینیان و همهی ما فشار میآوردند که کوتاه بیاییم و چشمپوشی کنیم، از شرطها بکاهیم و تهماندهها را بپذیریم، امروز خود را فرمانده جهان عرب جا میزنند. ولی فرمانده کدام جنگ؟ جنگ علیه اسرائیل؟ نه، جنگ داخلی و فتنه در سوریه، عراق، لبنان یا هر کشور دیگری.