(خاطره ای از شهید محمد ابراهیم همت)
بسم الله را گفته و نگفته شروع کردم به خوردن .
حاجی داشت حرف می زد و سبزی پلو را با تن ماهی قاطی می کرد.
هنوز قاشق اول را نخورده ، رو به عبادیان کرد و پرسید : عبادی ! بچه ها شام چی داشتن؟ همینو. واقعاً ؟ جون حاجی ؟
آنچه در پی میآید یکی از خاطرات آیتالله خامنهای است که پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، آن را در آستانه سالروز رحلت حضرت امام (ره) منتشر میکند:
خدا مىداند که در طول این دهسال، فکر چنین روزى، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمىدانستیم دنیاى بدون «خمینى» چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعاى بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.
در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعى از اعضاى شوراى بازنگرى قانون اساسى را دعوت کردم و به آنها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگرى را قدرى تسریع کنیم و مژدهى اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزى که ممکن بود پیش آید، قلب من مىلرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم...
سخنرانى در مراسم بیعت فرماندهان و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 17/03/1368
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آیت الله خامنه ای
یاد ها فراموش شده
حال در این روزگار غربت چه باید کرد
در این روزه گاری که همه چیز شده پول
کوچه ها از یاد خدا خالی
کجاست آن حال هوای شهدا
کجایند آن سبک بالان عاشق
کجایند آن بلا جویان دشت کربلایی
کجایند باکری ها آوینی ها کاظمی ها
کجایند......
بسم الله تعالی
آن چه گردآمدگان در مجمع وبلاگ نویسان مسلمان ، به عنوان میثاق وعهد خویش با خود و سایر اعضای مجمع به طور قطع و یقین پذیرفته اند از این قرار است :
1- قلم ، به عنوان ابزاری برای ارائه فکر و اندیشه و وسیله ای برای ارتقاء سطح فکری و اعتقادی نوع بشر ، متعهد است به ایمان و عمل صالح . (اعضای مجمع معتقدند که تا وقتی حریت وآزادگی تفکر انسان تحت تاثیر امیال غیر الهی قرار نگرفته است ، می تواند در خدمت اسلام و آرمانهای الهی باشد )
2- ملاک اصلی پذیرش اعضاء در این مجمع ، پذیرش قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشد و در مورد افرادی که خارج از مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی قرار دارند ، عدم اثبات مخالفت با اصول موضوعه این قانون ملاک خواهد بود.
3- اتحاد و همبستگی و وجه مشترک اعضای مجمع ، بر عدم پذیرش اوضاع کنونی جهان حقیقی و مجازی و سرپیچی از فرامین امپراطوران خبری و رسانه ای و اربابان زر و زور و تزویر می باشد و تمام تلاش خود را می کنند تا شهروند مطیعی برای دهکدهء چهانی آمریکایی نباشند و در برهم زدن توازن این دنیا ، منافع ملل مسلمان و مستضعفان جهان اولویت خواهد داشت و صدور اندیشه انقلابی حضرت امام خمینی (ره) و نگاه دین مدارانه به آینده ، مد نظرخواهد بود.
4- اعضای این مجمع ، اهل هرگونه تضارب آراء و نقد ونظر در حوزه فکری و نوشتاری هستند و از هر درگیری و تضارب فیزیکی برائت می جویند. حقیقت آنچنان بدیهی و مسلم است که برای اثبات آن ، نیازی به رویارویی فیزیکی نیست.
با اتفاق آراء ، در روز هشتم از ماه دوم سال پیامبر اعظم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، (8/2/85 ) و به برکت نام مبارک پیامبر عظیم الشان اسلام ، توسط پنج عضو هیئت موسس ، تصویب گردید .
1- امین هاشمی
5- سید صالح نوری
پروردگار
عالم روی رحمتی که به مخلوقات خود دارند محبت امام حسین را در ذات همه
اشیا و موجودات عالم قرار داده است . سر این که بکت له جمیع السموات و
الارض مربوط به این است که این محبت موجودات یک قضیه تکوینی است و اگر
الآن کسی است که این محبت امام حسین را در ظاهر ندارد این از روی غفلت است
و نه تنها انسانها بلکه همه موجودات عالم و حیوانات در شب عاشورا برای
امام حسین گریه می کنند .
در روایت شریف اصول کافی داریم که محمد بن
مسلم می گوید از مدینه می آمدیم به مکه یک وقت یک گرگ نزدیک امام باقر شد
وبا آقا صحبت کرد بعد از این که رفت من از امام سؤال کردم که این چه بود ؟
گفت : این از ما خواست که برای ماده اش که آبستن بوده است دعا کنیم تا
راحت بچه اش را بدنیا بیاورد و همچنین این که از نسلش کسی بر شیعیان و
محبان ما مسلط نشود . لذا در عالم حیوانات این شعور و محبت به صاحبان
حقیقی عالم کاملا وجود دارد .
در فطرت در همه یهود و مسیحی و کافر هم
این محبت وجود دارد که به غفلت سپرده شده است . خدایا محبت به امام حسین
(ع) را نصیب همه ما بفرما تا از موجوداتی مثل چوب و سنگ کمتر نباشیم .
دو بیت شعر عربی از امام حسین (ع) :
یا من بدنیا مشتغل قد غرّه طول الامل
الموت یأتی بغتة والقبر صندوق الامل
یک سند با ارزش در مورد حضرت ابوالفضل ایراد خطبه غرایی است که در شهر مکّه مکرّمه در سال60 هجری پیش از هجرت کاروان از مکّه به کوفه توسط حضرتش است.
روز هشتم ذیحجة سال شصتم هجری، یعنی درست یک روز پیش از عزیمت کاروان امام حسین (علیه السلام) از مکه به سوی کربلا، قمر منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العبّاس (علیه السلام) از فراز بام کعبه خطبه ای پرشور ایراد می کند. در آن خطبه می فرماید: " تا پدرم علی (علیه السلام) زنده بود، کسی قدرت کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشت و تا من زنده هستم، کسی توان قتل برادرم امام حسین (علیه السلام) را ندارد. " او خطاب به انبوه جمعیت حاضر در کنار بیت الله الحرام می فرماید: " بیایید تا شما را به راه کشتن امام حسین (علیه السلام) آگاه کنم. به قتل من (حضرت ابوالفضل العبّاس)مبادرت ورزید؛ گردن مرا بزنید، تا هدفتان محقق گردد. " یعنی اگر می خواهید امام را بکشید، تا من زنده ام، امکان پذیر نیست. (و این جمله از خطبه به حقیقت پیوست و تا حضرت ابوالفضل العبّاس زنده بود دشمنان از کشتن حسین عاجز بودند)
این خاندان نه از کشته شدن در راه رضای محبوب خود واهمه دارند و نه در راه حمایت و حفظ جان امام زمان خویش کوچک ترین تعلّلی به خود راه می دهند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذی شَرَّفَ هذا (اشاره به بیت اللهالحَرام) بِقُدُومِ اَبیهِ، مَن کانَ بِالاَمسِ بیتاً اَصبَح قِبلَةً. أَیهَا الکَفَرةُ الفَجَرة اَتَصُدُّونَ طَریقَ البَیتِ لِاِمامِ البَرَرَة؟ مَن هُوَ اَحَقُّ بِه مِن سائِرِ البَریه؟ وَ مَن هُوَ اَدنی بِه؟ وَ لَولا حِکمَ اللهِ الجَلیه وَ اَسرارُهُ العِلّیه وَاختِبارُهُ البَریه لِطارِ البَیتِ اِلیه قَبلَ اَن یمشی لَدَیه قَدِ استَلَمَ النّاسُ الحَجَر وَ الحَجَرُ یستَلِمُ یدَیه وَ لَو لَم تَکُن مَشیةُ مَولای مَجبُولَةً مِن مَشیهِ الرَّحمن، لَوَقَعتُ عَلَیکُم کَالسَّقرِ الغَضبانِ عَلی عَصافِیرِ الطَّیران.
اَتُخَوِِّنَ قَوماً یلعَبُ بِالمَوتِ فِی الطُّفُولیة فَکَیفَ کانَ فِی الرُّجُولیهِ؟ وَلَفَدَیتُ بِالحامّاتِ لِسَید البَریاتِ دونَ الحَیوانات.
هَیهات فَانظُرُوا ثُمَّ انظُرُوا مِمَّن شارِبُ الخَمر وَ
مِمَّن صاحِبُ الحَوضِ وَ الکَوثَر وَ مِمَّن فی بَیتِهِ الوَحی وَ
القُرآن وَ مِمَّن فی بَیتِه اللَّهَواتِ وَالدَّنَساتُ وَ مِمَّن فی
بَیتِهِ التَّطهیرُ وَ الآیات.
وَ أَنتُم وَقَعتُم فِی الغَلطَةِ
الَّتی قَد وَقَعَت فیهَا القُرَیشُ لِأنَّهُمُ اردُوا قَتلَ رَسولِ الله
صلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ أنتُم تُریدُونَ قَتلَ ابنِ بِنتِ نَبیکُم
وَ لا یمکِن لَهُم مادامَ اَمیرُالمُؤمِنینَ (ع) حَیاً وَ کَیفَ یمکِنُ
لَکُم قَتلَ اَبی عَبدِاللِه الحُسَین (ع) مادُمتُ حَیاً سَلیلاً؟
تَعالوا اُخبِرُکُم بِسَبیلِه بادِروُا قَتلی وَاضرِبُوا عُنُقی لِیحصُلَ مُرادُکُم لابَلَغَ الله مِدارَکُم وَ بَدَّدَا عمارَکُم وَ اَولادَکُم وَ لَعَنَ الله عَلَیکُم وَ عَلی اَجدادکُم.
خطبه حضرت ابوالفضل العباس در شهر مکه مکرمه در سال60 هجری ایراد شد :
ترجمه این خطبه حضرت گرانقدر :
متاسفانه سخنان و صحبت های حضرت ابوالفضل
العباس این راد مرد بزرگ تاریخ در حق مولا و مقتدا و برادرش حسین
بهطور کامل به ثبت نرسیده است مگر سخنانی که در لحظات حساس و
سرنوشتساز از آن حضرت نقل شده است. از جمله این سخنان ارزشمند :
حسین(ع)
را تنها نمیگذارم
یکی از آن مواقع حساس وقتی است که شمر از هم طائفهگی خود با ام البنین سوءاستفاده کرد و خواست با دادن امان نامه عبیدالله به فرزندان ام البنین و حضرت ابوالفضل العباس بر زخم دل عزیز زهرا نمک بپاشد ولی این جا حضرت ابوالفضل العباس غیرت و مردانگی خود را به نمایش گذاشت و نه تنها از امان نامه او خوشحال نشد، که حتی از او خشمگین شد و با سخنان محکم و تند جواب شمر را داد ، فرمود:
«تبت یداک ولعن ماجئتنا به من امانک یا عدو الله أتأمرنا أن نترک أخانا وسیدناالحسین بن فاطمة: وندخل فی طاعة اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت بریده باد ولعنت برا´ن امانی که برای ما آوردهای! ای دشمن خدا! به ما پیشنهاد میکنی که برادرو آقای خود حسین فرزند فاطمه را رها کنیم و در تحت فرمان ملعونین وفرزندان ملعونین در آییم.»
ویکی دیگر از حساس ترین لحظاتی که حضرت ابوالفضل العباس با سخنان خود بر قوت دل برادرشحسین افزود، شب عاشورا بود که بعد از خطبة ابی عبدالله(ع) به نمایندگی از اهل بیت،امام را مخاطب ساخت و عرض کرد:
«هرگز تو را ترک نخواهیم کرد. آیا پس از تو زنده بمانیم؟
خداوند هرگز چنین روزی رانیاورد»
حسین(ع) تشنه است آب
نمینوشم
یکی دیگر از فرازهای تاریخ که بیانگر ارادت صمیمانه و
وفای حضرت ابوالفضل العباس (ع) نسبت بهبرادرش حسین(ع) است آن
لحظهای است که حضرت ابوالفضل العباس تنهائی برادرش را مشاهده کرد
نزدآن حضرت آمد و سخن عرض کرد: آیا مرا رخصت میدهی تا به میدان
بروم؟
امام حسین (ع) گریه شدیدی کرد و فرمود: « ای برادر تو صاحب
پرچم و علمدار من هستی؛
حضرت ابوالفضل العباس گفت: ای برادر! سینهام تنگ و از زندگی خسته شدهام و میخواهم از این منافقان خونخواهی کنم؛ امام(ع) فرمود: برای این کودکانم کمی آب تهیه کن».
حضرت ابوالفضل العباس (ع) وقتی به شریعة فرات رسید، یاد عطش حسین و اهل بیتش او را از نوشیدن آب بازداشت و ابیاتی را سرود که در آن ابیات زندگی بعد از امام حسین(ع) را خواری و ذلتمیداند و میگوید:
یا نفس من بعد الحسین هونیوبعده لا کنت أن
تکونی هذا الحسین شارب المنونوتشربین بارد المعین
جانم فدای حسین(ع)
و سخنان حضرت ابوالفضل العباس در رجزهائی که هنگام پیکار سروده است ضمن اینکه حسین(ع) را با عناوین «جانمصطفی» و «امام صادق یقین» و «نجل النبی» ستوده است شهادت در رکاب آن حضرت را افتخار میداند و دشمنان خود را تهدید به آتش سوزان جهنم میکند و میفرماید:
لا أرهب الموت اذ الموت رقی حتی اُواری فی
المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا اءنی أنا العباس
أغدو بالسقا
ولا أخاف الشر یوم الملتقی
( سخنان حضرت ابوالفضل العباس بعد از قطع دست راست ) و بعد از قطع دست راستش مشک را به دست چپ گرفت و فرمود:
والله ان قطعتم یمینی اءنّی احامی أبداً عن دینی
وعن
امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الامین
( سخنان حضرت ابوالفضل العباس بعد از قطع دست چپ ) و بعد از قطع دست چپ پرچم را به سینه چسباند و فرمود:
یا نفس لا تخشی من الکفّار وأبشری برحمة الجبار
مع
النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یارب حرّ
النار
این جملات و سخنان منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما کلام به همین جا ختم نمی شود. او بزرگ مردی است که نه تنها در کلام و سخن ، که در عمل نیز وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش می گذارد. او کلام و سخن خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می کند. حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در مقابل تیر های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین (علیه السلام) ایستادگی می کند.
حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، باز هم چنین رجز می خواند و سخنانش این است که: " از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت می کنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را سرکوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین ( علیه السلام ) دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین ( علیه السلام ) و اهل بیتش هستم و فرزند علی ( علیه السلام ) می باشم؛ همو که مورد تایید خداوند بود. "
او نه تنها کلام و سخنش و عملش همراه هم بود که رفتارش نیز مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است. هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین ( علیه السلام )، در لحظه شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می ستایند و می فرمایند: " برادرم! خداوند پاداش نیکو به تو عنایت فرماید. تو در راه خدا مجاهده کردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی. "