حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

یکى از وظائف اصلى امروز ما تقویت بصیرت است


بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری1388/07/02 

ما نه فقط در عمل احتیاج به شجاعت داریم، در فهم هم احتیاج به شجاعت داریم. در فهم فقیهانه، احتیاج به شجاعت هست؛ اگر شجاعت نبود، حتى در فهم هم خلل به وجود خواهد آمد. درک روشن از کُبریات و صُغریات؛ گاهى انسان کُبریات را درست میفهمد، در صُغریات اشتباه میکند. این درک صحیح از مبانى دین و از موضوعات دینى و از موضوعات خارجىِ منطبق با آن مفاهیم کلى و عمومى یعنى کُبریات و صُغریات احتیاج دارد به اینکه ما شجاعت داشته باشیم، ترس نداشته باشیم؛ والّا ترس از مالمان، ترس از جانمان، ترس از آبرویمان، انفعال در مقابل دشمن، ترس از جوّ، ترس از فضا؛ اگر این حرف را بزنیم، علیه ما خواهند بود؛ اگر این حرف را بزنیم، فلان لکه را به ما خواهند چسباند؛ این ترسها فهم انسان را هم مختل میکند. گاهى انسان به خاطر این ترسها، به خاطر این ملاحظات، صورتِ مسئله را درست نمیفهمد؛ نمیتواند مسئله را درست درک بکند و حل بکند؛ موجب اشتباه خواهد شد. لذا «و لا یخشون احدا الّا اللَّه» خیلى مهم است؛ در این آیه‌‌ى شریفه‌‌ى «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه و کفى باللَّه حسیبا»؛ معلوم میشود شرط بلاغ و ابلاغ و تبلیغ، همین عدم خشیت است که: «و لا یخشون احدا الّا اللَّه». میگوئى: آقا! اگر این کار را بکنم، ممکن است در دنیا سرم کلاه برود. خوب، «و کفى باللَّه حسیبا»؛ محاسبه را به خدا واگذار کنید و بگذارید خدا برایتان محاسبه کند. اگر پرواى قضاوتهاى مردم، داورى‌‌هاى گوناگون مردم را به جاى پرواى از خدا گذاشتیم، مشکل درست خواهد شد؛ چون پرواى از خداى متعال تقواست. اگر این را کنار گذاشتیم و ترس مردم جایگزین شد، آنوقت فرقانى هم که خداى متعال گفته، پیدا نخواهد شد؛ «ان تتّقوا اللَّه یجعل لکم فرقانا»؛ این فرقان ناشى از تقواست؛ روشن شدن حقیقت براى انسان، دستاورد تقواست. و به نظر من این مسئله خیلى مهم است؛ مسئله‌‌ى خشیت از مال و جان و حرف مردم و آبرو و زمزمه‌‌ها و حرفها و حدیثها و تهمتها و اینها، خیلى مهم است؛ اینقدر این مسئله مهم است که خداى متعال به پیغمبرش خطاب میکند و او را برحذر میدارد: «و اذ تقول للّذى أنعم اللَّه علیه و انعمت علیه أمسک علیک زوجک و اتّق اللَّه و تخفى فى نفسک ما اللَّه مبدیه و تخشى النّاس و اللَّه احقّ أن تخشاه»؛ ملاحظه‌‌ى حرف مردم، ملاحظه‌‌ى این تهمتى که خواهند زد، ملاحظه‌‌ى چیزى را که خواهند کرد، نباید کرد؛ «و اللَّه احقّ ان تخشاه». به نظر من یکى از چیزهائى که فتوحات گوناگون امام را ارزانى آن بزرگوار داشت، همین شجاعت او بود، که فتوحات علمى، فتوحات معنوى، فتوحات سیاسى، فتوحات اجتماعى، این مجذوب شدن دلها به آن بزرگوار را - که واقعاً چیز عجیبى بود - به وجود آورد. و شجاعت آن بزرگوار این بود که ملاحظه‌‌ى هیچ چیزى را نمیکرد. بالاخره اهل فتنه مایلند که خشیت خودشان را، خوف از خودشان را در دل نخبگان و خواص، به جاى خشیت از خدا بنشانند؛ یعنى مایلند که از آنها ترسیده بشود؛ «الّذین قال لهم النّاس إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». یعنى اینکه دائماً دارند به ما میگویند: آقا ! «إنّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم»، جوابش همین است: «فقالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل». نتیجه‌‌اش هم این است: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». نتیجه‌‌ى این احساس، این درک، این حقیقت روحى و معنوى همین است که: «فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم یمسسهم سوء». بنابراین، بایستى این شجاعت را داشت.

دشمن انواع و اقسام کار را میکند؛ انواع و اقسام فعالیت را میکند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه‌‌هاى دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مى‌‌نشینند طراحى می‎کنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ براى اینکه بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص تأثیر میگذارند و در عموم مردم نفوذ کلمه دارند. به نظر من یکى از وظائف اصلى امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون تقویت کنیم و بتوانیم ان‌‌شاءاللَّه بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بکنیم.

انقلاب اسلامى، خیلى ریشه‌‌دار است؛ خیلى قوى است؛ خیلى ارکان مستحکمى دارد؛ و خداى متعال هم پشتیبان ماست؛ همین طور که من بارها از قول امام (رضوان اللَّه علیه) نقل کرده‌‌ام که فرمودند: من از اولى که وارد این قضیه شدیم، دیدم - یا احساس کردم - یک دست قدرتى دارد کارها را پیش میبرد. حقیقتاً همین جور است؛ و این را ایشان به من فرمودند. انسان این دست قدرت الهى را مى‌‌بیند. البته این دست قدرت الهى، قوم و خویشى‌‌اى با ما ندارد - «من کان للَّه کان اللَّه له»، «إن تنصروا اللَّه ینصرکم»، «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» - باید در خدمت این راه باشیم؛ خالصانه؛ آنچه که داریم، بیاوریم میدان و براى این راه تقدیم کنیم؛ تلاشمان و کارمان را براى این راه تقدیم کنیم. خداى متعال هم تفضل خواهد کرد؛ لطف خواهد کرد؛ امروز هم همین کار شده و خداى متعال تفضل کرده و سنگ دشمن به سوى خودش برگشته؛ تیرش کمانه کرده به طرف خودش؛ و نتوانستند از توطئه‌‌اى که کردند، طرفى ببندند.

قطعاً این بلواهاى بعد از انتخابات، به نظر آدمهاى خبره و آگاه، برنامه‌‌ریزى شده بود. یعنى انسان با هر کسى از انسانهاى فهیم که با مسائل کشور و با مسائل جهانى آشنا هستند، در میان میگذارد، میفهمد. پریروز من به ایشان همین را عرض کردم؛ گفتم اینها برنامه‌‌ریزى شده بود. ایشان گفتند: قطعاً. یعنى همه این را میفهمند که این کار برنامه‌‌ریزى شده بوده و این یک کار دفعى نبود که بخواهیم بگوئیم یک چیزى پیش آمده. مثلاً دفعتاً کسى بلند شد حرفى زد؛ نه، این کار برنامه‌‌ریزى شده بود؛ از یک مرکزى هدایت میشد. خوب، شکست خوردند دیگر؛ ان‌‌شاءاللَّه این شکست‌‌شان ادامه هم پیدا خواهد کرد. منتها دائم دارند توطئه می‎کنند.
این را هم عرض بکنیم؛ بعضى‌‌ها در فضاى فتنه، این جمله‌‌ى «کن فى الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» را بد میفهمند و خیال می‎کنند معنایش این است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار». این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود.

در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم - آثار صفین را نگاه کنید - مشغول سخنرانى است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروه‌‌هاى مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنه‌‌ى عظیمى بود؛ یک عده‌‌اى مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگرى بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، براى گروه‌‌هاى مختلف سخنرانى میکرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عده‌‌اى که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنى قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است - انّا قد شککنا فى هذا القتال»؛ ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعى است که یحلب؛ همان ظهرى است که یرکب! گاهى سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستى روشنگرى کنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند. امیدواریم ان‌‌شاءاللَّه خداى متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.

بصیرت مردم کردستان
پیام تسلیت در پی حادثه‌ی خونین تروریستی در کردستان1388/06/28 
دست جنایتکار و گنهکار مزدوران استکبار و ارتجاع به خون عالم مجاهد و روحانی خدمتگزار جناب ماموستا شیخ الاسلام نماینده‌ی مجلس خبرگان رهبری آلوده شده و آن مرد شریف و خدوم پس از دهها سال دفاع صریح از حق، بدست جنود باطل به شهادت رسیده است. در این چند روز چند عنصر روحانی ارزشمند دیگر از جمله امام جمعه‌ی موقت سنندج و 2 تن از مسئولان قضائی محترم آن استان که پیش از این بزرگوار مجروح و یا شربت شهادت نوشیده اند، به این زنجیره شقاوت و خونخواری در ماه مبارک رمضان و در آستانه‌ی روز دفاع از ملت فلسطین، نشان دهنده‌ی آن است که این جنایتکاران با وجود ادعای دینداری و تعصب مذهبی، نه فقط احترام شهر الله را هتک می‎کنند، بلکه آماج حمله‌‌ی آنان در اصل، همان چیزی است که دستگاه استکبار و برخی دولتهای روسیاه منطقه کمر دشمنی با آن بسته اند. دلبستگی به نظام جمهوری اسلامی و دفاع از آرمانهای اسلامی و مسأله‌ی قدس شریف جرم نابخشودنی این شهیدان و مجروحان عزیز از نظر این مزدوران جنایتکار و اربابان فرعون صفت و قارون منش آنهاست. پس از اردیبهشت معطر امسال کردستان که در آن ندای گوش و دل نواز وحدت اسلامی بیش از همیشه در آن دیار طنین افکند، دستگاه استکبار و استبداد اکنون درصدد انتقام‌گیری از مردم نجیب و مظلوم آن استانند. برای آن دشمنان سنگدل، کرد و فارس و شیعه و سنی تفاوت نمی‎کند. دل پلید و پر کینه‌ی آنان حتی به روحانی کهنسالی چون شهید مظلوم ماموستا شیخ الاسلام نیز با قساوت و شقاوت دست ستم می‌گشاید. لعنت خدا و رسول و مؤمنان بر آن خونخواران و مراکز اصلی پشتیبانی و فرماندهی آنان باد. مردم عزیز کردستان با بصیرت کامل، دشمنان خود را بشناسند و مسئولان امنیت استان مقابله قدرتمندانه با این آدمکشان محارب را در صدر برنامه‌های خود قرار دهند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد