کتابخانه اندیشه قم | ||||||||
|
کتابخانه حوزه نت | ||||||||
|
کتابخانه فقه اسلامی | ||||||||
|
کتابخانه آل البیت (ع) - الشیعه | ||||||||
|
کتابخانه آل البیت | ||||||||
|
کتابخانه امام علی | ||||||||
|
کتابخانه الامام علی | ||||||||
|
کتابخانه امام صادق | ||||||||
|
کتابخانه تبیان | ||||||||
|
کتابخانه التبیان | ||||||||
|
کتابخانه امام خمینی | ||||||||
|
کتابخانه مطهر | ||||||||
|
کتابخانه آیت الله مصباح یزدی | ||||||||
|
کتابخانه آیت الله مکارم شیرازی | ||||||||
|
کتابخانه بلاغ | ||||||||
|
کتابخانه اهل البیت | ||||||||
|
کتابخانه الغدیر | ||||||||
|
کتابخانه عقاید | ||||||||
|
کتابخانه رافد | ||||||||
|
کتابخانه مذاهب | ||||||||
|
کتابخانه الکوثر | ||||||||
|
کتابخانه الجامعه الاسلامیه | ||||||||
|
کتابخانه غدیر | ||||||||
|
کتابخانه حدیث نت | ||||||||
|
کتابخانه ابا صالح | ||||||||
|
کتابخانه ذکر | ||||||||
|
کتابخانه تربیت | ||||||||
|
کتابخانه ادیان و مذاهب | ||||||||
|
کتابخانه جنگ و دفاع مقدس | ||||||||
|
کتابخانه قفسه | ||||||||
|
فضیلت تلاوت سوره های قرآن کریم | ||||||||
|
کاروان "شناختنامه" قرآن، اینک در آستانهی بلند سوره "حدید" ایستاده است، منزلگاهی دیگر از پنجاه و ششمین وادی نور.
"حدید" به معنای آهن، مظهر استواری و منفعت رسانی به تمدنهای بشری است: َأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ.
مفسران برای آن تاویلهای گوناگونی بر شمرده اند؛ سلاح، امام، مصلح آخر الزمان و...(1)
شاید از این رو که "حدید" را در کنارقرآن، کتب آسمانی و میزان به عنوان سه نماد برجسته قانون، فرهنگ وعدالت یاد کرده است چه آنکه لازمه قانونمداری، فرهنگ محوری و عدالت گستری، مبارزه و جهاد است و مبارزه بدون سلاح استوار ممکن نیست.
سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام درباره فضیلت تلاوت این سوره فرمود: کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود.
فرودگاه این سوره مبارکه، مدینه منوره بوده است و سنگ بنای آن از 28 آیه، 534 واژه و 2376 حرف ساخته شده است...
ادامه مطلب ...شایعه یا همان دروغ بزرگ اجتماعی یکی از معضل های اخلاقی جامعه ما است که هر روز در لباسی جدید رخ نمایی می کند.
شایعه پردازی بر اساس عوامل مختلفی می تواند بروز کند و ایجاد شود که از آن جمله می توان به بی مبالاتی در نقل اخبار نامطمئن، تامین منافع ، حب و بغض های شخصی، غلو نمایی در نقل اخبار، سوءاستفاده از اعتماد مردم و گمانه زنی خواص اشاره کرد.
اما این نوشته به شایعاتی که درحوزه دین و دینداری مردم مطرح می شود توجه دارد:
امروز با افزایش قوت معنوی نهادهای مذهبی (اعم از سازمانها، مقامات و نهادهای مذهبی ) اخبار این حوزه با حساسیت خاصی از سوی مردم رصد می شود و لذا بازار شایعه با تمام سود جویی به این حوزه هم رسوخ کرده است.
اخبار کذبی که در قالب فتاوی و نظرات مراجع و علماء، دیدگاه های سیاسی آنان، سابقه یا عملکرد فعلی آنان، دیدگاهای سیاسی و یا کراماتی که ازآنان نقل می شود،حجم انبوهی از این دست شایعات را نشان می دهد.
از باب نمونه سری یه شایعاتی می زنیم که در باره مرحوم حضرت آیه الله بهجت(ره) چه در زمان حیات ایشان یا بعد از وفاتشان وجود داشت:
نقل فتواهایی از ایشان مبنی بر حرمت رفتن به خیابان کذا، حرمت تماشای برنامه های شبکه پنج سیما، یا اینکه فرموده اند: نمی دانم بمانم و ظهور را ببینم و یا بروم و فتنه را نبینم .
یا نقل نظریاتی که با یکدیگر تعارض دارند مثل اینکه
آیت الله بهجت( رحمه الله) در دیدار دولت با علماء در سال هشتاد و شش فرموده اند : باید دید بعضیها چه گناهی کرده اند که نمی توانند خدمات دولت آقای احمدی نژاد را ببینند ، یا نقل قول از بیت آیت الله بهجت،که گفته اند: از رفتار آقای احمدی نژاد به خدا پناه می بریم .
وجود این دست شایعات گسترده، سبب شده تا در سایت دفتر مرحوم حضرت آیه الله بهجت(ره)، بخشی جداگانه در کنار عناوین شرح حال، دستور العمل ها، رساله توضیح المسائل، استفتائات و غیره، به شایعات اختصاص داده شود.
آنچه به نظر می رسد این است که امروزه عدهای با استفاده از وسایل تبلیغی مختلف( سایت، وبلاگ، پیامک، شب نامه ها و سخنرانی ها) درصدد سوء استفاده از احساسات دینی مردم در جهت رسیدن به منافع و اغراض خود و ضربه زدن به عواطف دینی و تحت تاثیر قرار دادن حساسیت مردم نسبت به رخدادهای مذهبی هستند.
درمنظر آموزه های دینی بر راستگویی و امانتداری در حفظ و نقل سخنان بزرگان بسیار تاکید شده است و صدق از علامت های ایمان شمرده شده است (1) و ازدیگر سو ،وظیفه مردم شمرده شده تا اخبار و اطلاعات خود را از منابع موثق و اشخاص مورد اطمینان بگیرند.
در سوره حجرات، آیه ششم آمده است: ای افراد باایمان، اگر فاسقی (کسی که از دستورهای خدا اطاعت نمیکند) خبری برای شما آورد اول درستی آن را روشن کنید. مبادا از روی جهالت به عدهای صدمهای وارد کنید و بعد از کرده خود پشیمان شوید. (2)
همچنین رسول خدا(ص) می فرمایند: برای آدمی همین گناه بس، که هر چه بشنود بازگو کند. (3)
مضاف بر حرمت دروغ که در هر شایعه ای وجود دارد، شایعه مذهبی اگر از باب دروغ بستن به اولیاء معصومین(ع) باشد در روایات عذاب شدید تری بر آن وعده داده شده است و اگر آن شایعه مربوط به نقل فتوایی از مرجعی باشد، علما تصریح کرده اند که شخص، از نظر شرعی ملزم به اصلاح آن اشتباه نزد مخاطب است.
لذا شایسته است که مومنان جز به اخبار موثق که از مراکز مربوطه که مورد اعتماد می باشد، اطمینان نکرده و دیگران را هم از پرسه زنی در وادی گمانه و شک بر حذر دارند که "ان الظن لایغنی من الحق شیئا"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. میزان الحکمه، جلد یازده، صفحه 5121
2. یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن جَآءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبِإِ فَتَبَیَّنُواْ أَن تُصِیبُواْ قَوْماً بِجَهَلَةٍ فَتُصْبِحُواْ عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَدِمِینَ
3. میزان الحکمه، جلد یازده، صفحه 5125، کفی بالمرء اثما ان یحدث بکل ماسمع
ملاعلی نوری مازندرانی اصفهانی
ملاعلی نوری مازندرانی اصفهانی از بزرگترین حکماء الهی اسلامی و از افراد معدود انگشت شمار سه چهار قرن اخیر است که تا عمق فلسفه صدرائی نفوذ کرده اند. ابتدای تحصیلش در مازندران و قزوین بوده، سپس به اصفهان آمده و از محضر درس آقا محمد بیدآبادی و سیدابوالقاسم مدرس اصفهانی استفاده کرده و خود بزرگترین حوزه حکمت را در اصفهان دائر کرده است. آخوند نوری علاوه بر تحصیل و تدریس به مقام شامخی نیز در حکمت متعالیه نایل گشت تا بدان پایه که برخی از دانشمندان فلسفه، پایگاه او را از این جهت به مقام و موقعیت "صدرالمتألهین" نزدیک دانستهاند. از آثار متعددی که به وی نسبت میدهند حواشی اسفار و رسالهای در وحدت وجود است .ملاعلی نوری از نظر تدریس و تشکیل حوزه درسی و تربیت شاگردان و طولانی بودن مدت کار تدریس و تربیت شاگرد، ( گفته شده قریب هفتاد سال ) و ترویج علوم عقلی، کم نظیر و شاید بی نظیر است.
هنگامی که مرحوم محمدحسین خان مروی مدرسه مروی را در تهران ساخت از فتحعلیشاه تقاضا کرد ملاعلی نوری را از اصفهان برای تدریس معقول در این مدرسه دعوت کند، شاه از او دعوت کرد و او در جواب نوشت در اصفهان دو هزار محصل مشغول تحصیلند که چهار صد نفر آنها بلکه متجاوز که شایسته حضور درس این دعاگو هستند، در حوزه درس دعاگو حاضر می شوند، چنانچه به تهران بیاید این حوزه از هم می پاشد. شاه مجددا از او خواست یکی از بهترین شاگردهای خود را برای تدریس در این مدرسه انتخاب کند و او ملا عبدالله زنوزی را انتخاب کرد و فرستاد (این جریان را مرحوم آقا علی مدرس زنوزی فرزند مرحوم ملاعبدالله زنوزی ضمن شرح حال خودش و پدرش نوشته و در مقدمه انوار جلیه ملاعبدالله زنوزی از انتشارات مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل چاپ شده است). همه این شاگردان از حومه اصفهان نبوده اند، از اطراف و اکناف به حوزه درس این مرد بزرگ که می گویند در حدود هفتاد سال تدریس کرده شرکت کرده اند و به اطراف پراکنده شده و علم و حکمت را با خود پراکنده اند.
صاحب روضات می گوید: در کودکی او را در حالی که پیر مردی سپید مو بود دیده ام. در مسجد سید به نماز مرحوم سید محمدباقر حجةالاسلام می آمد و بعد از نماز با هم جلسه می کردند. سید حجةالاسلام خود زمانی شاگرد او بوده است او و مرحوم حاجی کلباسی که مرجعیت و ریاست اصفهان را داشتند و فوق العاده محترم بودند ملاعلی نوری را در مجالس برخود مقدم می داشتند. با وجود حکمای بزرگ دیگر در آن زمان، آنچه بعدها ادامه یافت از طریق این مرد بزرگ بود، بعضی حواشی مختصر و کوتاه از او بر اسفار باقی است که در نهایت متانت و دقت است. گویند تفسیر بزرگی بر سوره توحید نوشته است. وی در سال 1246 درگذشته است و مدفن این عالم طراز اول قرن 13، کفشکن حرم حضرت علی(ع) در نجف اشرف میباشد که به وصیت او بوده است.(روضات ص 402 - 647).
کیش مهر
یاد خدا
یکی از فضلای معاصر که چند سالی در محضر علامه درس خوانده می گوید:
« یک وقت عازم زیارت بیت الله الحرام بودم، برای عرض سلام و خداحافظی خدمت علامه رفتم و گفتم نصیحتی بفرمایید که به کارم بیاید و توشه راهم باشد. این آیه مبارکه را قرائت فرمودند:
« فاذکرونی اذکرکم:
به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم. بقره/152 »
علامه می افزاید:
***
هنگامی که مرحوم علامه پاسخ نامه دوست خود، آیت الله مرندی را نوشته و در پاکت می گذارد و به یکی از بستگان مرحوم مرندی می دهد تا به وی برساند، آن شخص به علامه عرض می کند: آقا! مطلبی هم برای من بنویسید. علامه طباطبائی تکه کاغذی برداشته و با خط زیبای خودشان می نویسند:
***
حجت الاسلام صحفی می گوید در اواخر عمر مبارک علامه، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:
استاد امجد می گوید:
« هرگاه از ایشان می پرسیدم: چگونه قرآن بخوانیم؟ می فرمودند :
نجمه السادات طباطبائی (فرزند علامه) از قول پدر می گوید:
علامه می فرمود:
استاد امجد نقل می کردند:
شخصی به مرحوم علامه عرض کرد: « با این پدر و مادرهای پرتوقع چه کنیم؟ ایشان فرمودند:
علامه می فرمود:
***
آیت الله استاد حسن زاده آملی می فرماید:
یکی از کلمات قصار علامه طباطبایی، این بود که:
{ البته این نه به این معناست که انسان همه کارها و وظایفش را کنار بگذارد و برود یک گوشه ای مشغول خودسازی شود، بلکه خودسازی اصلی در اجتماع بودن و به وظایف خود عمل کردن و گناه نکردن است. }
شیخ جعفر کاشف الغطاء
ولادت
شیخ جعفر کاشف الغطاء در سال 1154 ق در نجف اشرف به دنیا آمد و از همان اوان کودکی به تحصیل علوم دینی پرداخت، در آغاز، مقدمات را نزد پدر آموخت سپس در محضر آیت الله وحید بهبهانى و آیت الله سید مهدى بحرالعلوم به شاگردی پرداخته است.
کتاب معروف او در فقه به نام کشف الغطا است. وی شاگردان بسیارى تربیت کـرده اسـت؛ سـیـد جواد صاحب مفتاح الکرامة و شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام از جمله شـاگـردان اویـند. او چهار پسر داشته که هر چهار تن ازفقها بوده اند کاشف الغطا معاصر فتحعلى شـاه اسـت و در مـقـدمـه کشف الغطا او رامدح کرده است و در سال 1228 ه ق درگذشته است کاشف الغطا در فقه نظریات دقیق و عمیقى داشته و از او به عظمت یاد مى شود 1 .
شیخ جعفر کاشف الغطا, فقیه بزرگ و مجتهد وارسته در عصر خویش بوده است یکى از بزرگان او را چنین توصیف مى کند:
بـزرگ بـزرگـان , شمشیر بران اسلام ، استاد پژوهش و تحقیق ، آیت عجیب خداوند که عقلها از درک آن قـاصـرنـد و زبانها لال اگر به علم و دانش او بنگرى، کتاب کشف الغطایش که در هنگام سـفـر نوشته است ،تو را از امرى سترگ باخبر مى سازد واز مقامى والا در مراتب علوم دینى او، چه اصول باشد و چه فروع آگاه مى کند.
آرى، مـرحـوم استاد میرزا حسین نورى ، صاحب مستدرک الوسائل (ره ) این چنین کاشف الغطا را ستایش مى کند و توصیف مى نماید 2 .
درست است در هر عصر, عالمان بزرگى داشته ایم که از نظر علم و تقوى کم نظیر بوده و همتایى نـداشـتـند, ولى امروز سخن از شخصیتى است عالیقدر وبزرگ مرتبه که با کتاب ارزنده کشف الـغـطا خود فقه و دشواریهاى فقه را شکافت وهمانند کشتى که حباب دریا را مى شکافد نام آن بزرگوار جعفر بن شیخ خضر جناجى نجفى و معروف به کاشف الغطا است او در سال 1154 ه ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود و از همان اوان کودکى به تحصیل علوم دینى پرداخت در آغازمقدمات را نزد پدر خود آموخت و سپس از محضر بزرگانى نظیر: شیخ محمد مهدى فتونى و آقا محمد باقر وحید بهبهانى و سید مهدى بحرالعلوم کسب دانش کرد و به مرتبت والایى از علم و عمل نائل آمد که بزرگان در حق او گفته هایى دارند.
اخلاق
کـاشـف الـغـطـا داراى اخـلاق الـهـى بود وارسته ، فروتن ، سخاوتمند، غیور،متواضع، مجاهد و با مـسـتـمندان از هر راهى که مى توانست براى فقرا پول جمع آورى مى کرد و بر آنان انفاق مى نمود حتى نوشته اند که گاهى خود به پول جمع کردن مى پرداخت و در عباى خود پول جمع آورى و در همان مجلس بر فقرا و بیچارگان تقسیم مى نمود.
در دل شب ، براى عبادت و راز و نیاز بیدار مى شد و تا سپیده دم ، در حال تضرع و گریه و زارى بود و صـبـحـگـاهـان بـراى درس و بحث ، و براى مقابله با دشمنان دین ومذهب، همانند شیر در این میدانهاى خطرناک وارد مى شد و همواره پیروز و سربلندبود شب که فرا مى رسید، هنگام خوابیدن بـه مـحـاسـبه نفس خویش مى پرداخت وگاهى خطاب به خویشتن مى گفت : در کوچکى ترا جـعـیـفـر (جعفر کوچولو)مى گفتند, سپس جعفر شدى ، و پس از آن شیخ جعفر، و سپس شیخ الاسلام،پس تا کى خدا را معصیت مى کنى و این نعمت را سپاس نمى گویى ؟
هـمیشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش مى کرد و بر این امر اهمیت فراوان قائل بود غالبا در مسجدى که مى رفت , نماز ظهر را با مردم مى خواند، سپس براى نماز عصر، یکى از مؤمنین را ـ که عدالتش ثابت بود ـ به عنوان امام جماعت برمى گزید و خود نیز به او اقتدا مى کرد.
مـیرزاى نورى (ره ) در مستدرک مى نویسد: سید مرتضى نجفى که مرد عادل و باتقوى و فرد مـورد اعتمادى است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود,به من گفت : روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد مردم که ازآمدن شیخ ناامید شدند, شروع کردند نـمـاز را فرادى خواندند چیزى نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش کـرد کـه چـرا نـمـاز را فرادى مى خوانید؟
مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟
سـپس مؤمنى رادید که تا اندازه اى امکانات مالى نیز داشت، و نماز مى خواند فورا به او اقتدا کرده وبـه نـماز ایستاد مردم که شیخ را دیدند به آن مؤمن اقتدا کرده، همه پشت سر اوایستادند و اقتدا کـردنـد آن مـؤمن به قدرى شرمنده شد که نمى دانست چگونه نماز راتمام کند پس از اداى نماز ظهر کنار رفته و به شیخ عرض کرد: باید نماز عصر را خودجناب عالى امامت کنید شیخ خوددارى کرد او اصرار نمود، تا اینکه بالاخره شیخ گفت : حال که اصرار مى کنى، اگر پولى بدهى که همین جـا بر فقرا تقسیم کنیم ، از امامت تو صرف نظر مى کنیم آن مرد پذیرفت و دویست شامى (که پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر، دستور داد فقرا را جمع کنند وهمانطور پولها را بر آنها تقسیم نمود سپس به نماز ایستاد.
شـیـخ نـسـبت به مذهب خیلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق ، بى پروامى ایستاد و مقاومت مـى کرد هنگامى که وهابیها به نجف یورش آوردند و به غارتگرى و جنایت دست زدند، شیخ جعفر بـزرگ بـا دسـت و زبان با آنان جهاد کرد واز مذهب دفاع نمود, تا آنجا که جبهه اى در مقابل آنان گـشـود و رزمـنـدگـانـى را بـراى دفـاع از دین آماده ساخت و خود همراه علما و بزرگان دین پیشاپیش آنان به راه افتادو پس از نبردى سهمگین آنان را تار و مار کرده ، از نجف راند و رئیس آنها کـه سـعـود نـام داشـت (و شـایـد از نـیاکان ملک فهد، پادشاه کنونى عربستان باشد ) ناچار پا به فـرارگذاشته و براى انتقام جویى به کربلا حمله کرد، چون دیگر توان مقاومت در برابریاران شیخ جـعـفـر را نـداشـت و اهـل کـربلا با اینکه بیشتر از اهل نجف بودند, تاب مقاومت نیاورده ،تسلیم سـتـمگران شدند پس از آن حادثه براى اینکه نجف اشرف ازهر گزندى مصون بماند, شیخ جعفر قـیـام بـه ساختن سور نجف (دیوارى بزرگ دراطراف نجف اشرف ) نمود و محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگوارکار ساختمانى این سور مهم را به عهده گرفت و بنا کرد.
یـکى از کارهاى مهم شیخ جعفر را نیز مى توان مقابله با میرزا محمد اخبارى نام برد این شخص از بزرگترین دشمنان مراجع اصولى بود که تهمتهاى ناروا و زشت به علما مى زد و در گوشه و کنار فعالیت زیادى بر علیه آنان مى کرد شیخ جعفر براى کوبیدن او ناچار به رى سفر کرده و به تبلیغ بر عـلـیه آن فرد اخبارى مشغول شد و دراین زمینه ،نامه ها و رساله هاى مفصلى در رد میرزا محمد اخـبارى و مذهب او نوشت و آن قدر کوشش کرد تا اینکه حرکت او را در نطفه خفه کرد و میرزاى اخبارى ازترس او پا به فرار گذاشت .
آثار علمى و شاگردان
آثـار علمى کاشف الغطا منحصر به چند کتاب فقهى نیست، بلکه یکى از آثارمهم عملى و علمى او را مى توان تربیت کردن فرزندانى برجسته و فقیه ذکر نمود که هر یک دریایى از علم و دانش بودند شـیـخ جعفر داراى سه فرزند مجتهد بود که هر سه از فقهاى بنام شیعه اند و بزرگترین آنها شیخ موسى است که پدر براى وى احترامى فوق العاده قائل بود و برخى از تالیفات این فرزند به خواهش پـدر بـوده اسـت شـیـخ جـعـفر این فرزندش را بر تمام فقها، به استثناى شهید اول و محقق برتر مى دانست درحق او گفته شده است : کسى همانند شیخ موسى آگاه به قوانین فقه نبوده است دوفرزند دیگرش شیخ على و شیخ حسن مى باشند که هر دو مجتهد بوده اند.
شـیـخ جعفر پنج داماد داشته است که این پنج داماد نیز هر کدام از فقهاى به نام شیعه مى باشند و آنها عبارتند از:.
1 ـ شیخ اسد اللّه تسترى کاظمى، صاحب کتاب المقابیس .
2 ـ شیخ محمد تقى رازى اصفهانى ، صاحب هدایة المسترشدین .
3 ـ سید صدر الدین موسوى عاملى .
4 ـ آقا محمد على هزار جریبى .
5 ـ شیخ محمد, پدر شیخ راضى .
کـاشـف الـغـطـا را شـاگردان بسیار دیگرى نیز هست که بیشتر آنها از مجتهدین وشخصیتهاى برجسته تاریخ بوده اند و ما براى تیمن و تبرک نام برخى از آنها را ذکرمى کنیم :
1 ـ سید جواد عاملى , مؤلف کتاب ارزنده مفتاح الکرامه که شرح او خواهد آمد.
2 ـ شـیـخ محمد حسن نجفى , صاحب جواهر الکلام که خود نیز به نام کتابش ,یعنى صاحب جـواهـر مـعـروف است هیچ فقیه و مجتهدى از این کتاب ارزشمندمستغنى نیست و نمى تواند باشد.
3 ـ سید محمد باقر صاحب انوار.
4 ـ حاج محمد ابراهیم کرباسى , صاحب اشارات .
5 ـ شیخ قاسم مجیب الدین عاملى نجفى .
6 ـ ملا زین العابدین سلماسى .
7 ـ شیخ عبدالحسین اعسم .
8 ـ سید باقر قزوینى .
9 ـ آقا جمال .
10 ـ شیخ حسین نجفى .
تالیفات
شیخ را مؤلفات بسیارى نیست , ولى آنچه نوشته است ، عالى و ارزنده است :
1 ـ مهم ترین و عالى ترین کتاب وى، کتاب کشف الغطا است که در عبادات مى باشد، تا آخر باب جهاد و در آخر نیز کتاب وقف را بر آن افزوده است .
شیخ جعفر این کتاب را در سفر تالیف کرده و از کتابهاى فقهى ،به جز قواعدعلا مه ، همراه نداشته است و این کتاب از عجایب روزگار است ،آنچنان که مؤلفش بود.
2 ـ شرح قواعد علا مه .
3 ـ کتاب الطهارة که خیلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نیز در باب طهارت بررسى شده است .
4 ـ بغیة الطالب , در طهارت و نماز.
5 ـ العقائد الجعفریه فی اصول الدین .
6 ـ غایة المامول فی علم الاصول .
7 ـ شرح الهدایة للطباطبائى .
8ـ الـحـق فـی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین ، کتابى است استدلالى در رد اخباریین و اظهار حق اصولیین .
9 ـ رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد شاید اولین کتابى است که در ردوهابیان نوشته شده است .
شیخ جعفر همچنین داراى قریحه اى شعرى بوده و دیوان شعرى از او موجوداست که در آن اشعار بسیار جالب و زیبا سروده است
بین او و استادش آیة اللّه سید مهدى بحر العلوم (ره ) اشعار زیادى رد و بدل مى شد که در کتابهاى ادبى ثبت است .
وفات
سرانجام شیخ جعفر کاشف الغطا پس از گذراندن عمرى سرشار از خدمت به مکتب و امت اسلام ، در روز چـهـارشـنبه، 22 یا 27 رجب سال 1228 ه ق ، پس از هفتادو چهار سال زیستن پربرکت در دنیا، به لقاى خدا شتافت و زندگى جاودان خود راآغاز کرد.
پی نوشت ها:
1 آشنایى با علوم اسلامى ،ص 307 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران , ص 442 .
2 خاتمه مستدرک علا مه نورى .
3 مفتاح الکرامة، ج 1 ،ص 3 .
4 روضات الجنات . 5
ریحانة الادب ، ج 5 ،ص 24 .
ادامه مطلب ...
چه بی واسطه از خاک آمده باشی، چه طی میلیاردها سال با هزاران واسطه از خاک
چه از آب باشی، چه از خاک
چه از گل سرشته شده باشی، و چه از خاک خشک
در هر روی با خاک عجینی ...
شکی نیست که از خاکی و به خاک باز خواهی گشت، اما میدانی که تمام وجودت خاک نیست!
خاکی هستی اما فقط در نیمه جسمانی بودنت!
انیس خاکی، فقط در نیمه مادی بودنت!
تو افلاکی هستی، عرشی، آسمانی و الهی در نیمه روحانی بودنت!
انیس آسمان و فلکی در نیمه الهی بودنت!
گِل وجودت را آنگاه که سرشتند و به پیمانه زدند، با روح خدایی مسجود ملائک شد!
تو آن روح بلندی هستی که در این جسم خاکی دمیده شده ای!
پس مگذار هرگز این جسم خاکی تو را به خاک متصل کند ...
فَإذَا سَوّیتُه وَ نَفَختُ فیه مِن رُّوحی فَقَعُوا لَهُ سَاجدین(۱)
به خودت نگاه کن، جثه ای کوچک و توان جسمی اندک ...
زور بازوی اندکی داری و کم قوتی و آسیب پذیر ...
نه سرعت آن چنانی داری و نه قدر چندانی ...
اما عالمی را به تسخیر خویش در آورده ای!
به راستی چرا؟...
خوب که بیندیشی، می بینی سه چیز تو را توانا ساخته تا عالمی را به تسخیر خویشتن در آوری!
دانستن، شناختن و فهمیدن ...
خالق حکیم عالم هستی اراده کرده، تو با تکیه بر توان علمی و اندیشه ات آسمان و زمین و هر آنچه
در آن است، را به تسخیر خویش در آوری ...
از کوه و آهن و دریا، بیابان و ستارگان و آسمان، تا حیوانات و پرندگان و گیاهان ...
ألم تَروا أنَّ الله سَخَّرَ لَکُم مَّا فی السمَاوات وَ مَا فی الأرض وَ أسبَغَ عَلیکُم نعمَهُ ظَاهرةْ
وَ مِنَ النَّاس مَن یُجادلُ فی الله بغَیر علمٍ وَ لا هُدیْ وَ لا کِتابٍ مُّنیرٍ(2)
و تو فکر کرده ای با این توان شگفت و قدرت بی نظیر که آزمونی است و راهی برای
گام برداشتن به سوی کمال، چه می کنی و چه می سازی؟ ...
داستان یک دیدار
هر وقت از او مىخواستیم که اتفاق آن روز را تعریف کند حالش دگرگون مىشد، آب دهانش را قورت مىداد و نوعى ترس همراه با اشتیاق به سراغش مىآمد. شغلش لگارهدوزى بود و تنها وسیله نقلیهاش یابوى دودى رنگش بود. معمولا براى پیدا کردن کار به چهارمحال مىرفت و در روستاها و نقاط دوردست مدتها مشغول کار مىشد و بالاخره پس از سه یا چهار ماه کار به ولایتبرمىگشت. اما، اینبار به علت مساعد بودن هوا، پاییز را در غربت گذراندهبود و با شروع اولین برف باید به دیار خود بازمىگشت. هنوز از بروجن خارج نشدهبود که باریدن برف شروع شد ولى سید مردى نبود که خوف و هراسى از این برفها داشتهباشد.
شال سبزش را که میراث پدر بود، بار دیگر محکم کرد و افسار حیوان را به دست گرفت و جلوتر رفت. از روبروى روستاى نقنه که رد مىشد دو سه نفر از دوستان سید خواستند که مهمانشان باشد، اما سید نپذیرفت و به راهش ادامه داد. تمام صحرا پوشیده از برف و سفید سفید بود.
انعکاس نور خورشید از پشت ابرها روشنایى یکنواختى را منتشر مىکرد. گرچه هوا سرد بود، اما قابل تحمل بود ولى هر از چندى باد مىوزید و برفها را به صورتش مىزد. نزدیکیهاى ظهر بود که از گردنه گلیسار گذشت. در این فکر بود که ناهار را در روستاى همگین بخورد. چیزى هم نماندهبود، ولى ناگاه ابرها فشردهتر شدند و سرعتبارش برف زیاد شد. برف و بوران پیدا کردن راه را مشکل مىکرد و از سرعت آنها مىکاست، کمکم سوز سرما بیشتر شد، ناگهان حیوان از جا جست و بعد میخکوب شد. براى لحظاتى سید نمىدانست چه اتفاقى افتادهاست، اما با پاک کردن چشمانش از برف کمکم صدایى ناآشنا به گوشش خورد و لکههاى تیرهرنگى را که در برف سفید خودنمایى مىکردند بخوبى دید....
ادامه مطلب ...گلایهام ز دلی هست که بی تو مضطر نیست
دو چشم بی هنری که بدون تو، تَر نیست
گلایهام ز زبانی که بی حیا گشته
و گوشها که برای گناهها کَر نیست
گلایهام ز محبین مدعی چو من است
که با زیادی ما، غربت تو کمتر نیست!
هزار داد زدیم ادعای حب تو را
به پیش تیغ ولی یک خبر ز حنجر نیست
همیشه بانگ بلا، هر زمان چو کرب و بلا
و اقتدای جوانیمان به اکبر نیست
عجیب نیست چرا پشت پردهای آقا
ز دشمنان چه بنالی چو دوست یاور نیست
اگر که غیبتتان گشته است طولانی
گلایهام ز دلم هست که بی تو مضطر نیست
معرفی کتاب «وظایف منتظران»
نام کتاب: وظایف منتظران
مؤلف: واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران
ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران
تاریخ و نوبت چاپ: پائیز 78، چاپ اول
آثار زیادى با هدف آشنا ساختن مردم با وظایف خطیرشان در دوره غیبت کبرى تالیف و منتشر شده استبه عنوان مثال در کتاب ارزشمند «مکیالالمکارم» به حدود هشتاد تکلیف از تکالیفى که یک فرد شیعه باید در دوره غیبت آنها را رعایت کند اشاره شده است. در اثر حاضر که با استفاده از احادیث اهلبیت، علیهمالسلام، تدوین شده استبه نحو اختصار حدود بیست تکلیف از تکالیف زمان غیبتبا زبانى روان و ساده (به گونهاى که همه اقشار مخصوصا قشر جوان بتوانند از آن استفاده نمایند) مورد بررسى قرار مىگیرد. عناوین برخى از این تکالیف عبارتند از: شناخت امام، علیهالسلام، انتظار فرج، خودسازى، پیروى از فقهاى جامعالشرایط، همیارى اجتماعى، دعا براى فرج امام زمان، علیهالسلام، اداى حقوق و اطاعت از دستورات امام، علیهالسلام، و...
مجموعه احادیث در ضمن هشتاد صفحه و در قطع جیبى چاپ و منتشر شده استیکى از وظایفى که در کتاب از آن یاد شده مىشود اصل انتظار است که عین عبارت این بخش به جهت آشنایى با نوع نگارش اثر حاضر ذکر مىشود:
بیست تکلیف از تکالیف زمان غیبت باید به آن توجه داشت: شناخت امام علیهالسلام، انتظار فرج، خودسازى، پیروى از فقهاى جامعالشرایط، همیارى اجتماعى، دعا براى فرج امام زمان علیهالسلام، اداى حقوق و اطاعت از دستورات امام علیهالسلام.
انتظار:
همانند کسى که در پى شب یلدایى، خسته از ظلمت تیرگى چشم به افق دوخته و دمیدن خورشید را آرزو مىکند. همانند کسى که در بیابانى بىانتها سرگردانمانده و تنها و وحشتزده رهنمایى مىطلبد. همانند کسى که پس از تشنگىهاى بسیار با پنجههایى دردمند زمین را کنده و در آرزوى جوشش آبى گوارا «له له» مىزند.همانند کسى که در قحط سال بىباران، در کنار مزرعه عطشزدهاش به امید پدیدار گشتن ابر رحمت دیده به کرانههاى آسمان دوخته است. همانند کسى که در حین بالا رفتن از کوهى پایش لغزیده و دستبه سنگى گرفته و کمککنندهاى را فریاد مىکند. همانند کسى که در کنار بستر بیمار عزیز ترسان از جان دادن او، ورود طبیبى درد آشنا را لحظهشمارى مىکند; باید انتظار کشید، باید دیده به راه امام زمان، علیهالسلام، بود باید هر صبح و شام چشم انتظار فرج ماند. (1) منتظر ظهور امام زمان، علیهالسلام، بودن، حرکتبه سوى ظهور و عمل به آرمانهاى موعود است و چنین انتظارى خود فرج و گشایش به حساب مىآید. (2) جامعه منتظر جامعهاى پویا است. جامعهاى متحرک و فعال است که حاکمیت طاغوت را نفى مىکند و بىعدالتى را برنمىتابد.
انسان منتظر انسانى کوشاست، انسانى جهادگر و مبارز است که در مسیر اقامه توحید و استقرار ولایت از نثار هر چه دارد دریغ نمىورزد. «المُنتَظِرُ لِاَمرِنا کَالمُتشحّطِ بدَمِهِ فِى سَبیلِاللهِ» (3) ; کسى که چشم انتظار حاکمیت ما باشد مانند مجاهدى است که در راه خدا به خون خویش غلتیده باشد.
هرهفته یک کتاب