حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

حزب الله

الا ان حزب الله هم الغالبون

اسامى و القاب حضرت مهدى(عج)

مرحوم ثقة الاسلام نورى در بیان اسماء شریفه امام عصر (علیه السلام)، با استناد به آیات و روایات و کتب آسمانى پیشین و تعبیرات راویان و تاریخ نگاران تعداد یکصد و هشتاد و دو اسم و لقب براى حضرت مهدى(علیه السلام)ذکر مىکند و مدّعى است که در این مقام، از استنباطهاى شخصى و استحسانهاى غیر قطعى خوددارى نموده است که در غیر این صورت چندین برابر این اسماء و القاب، قابل استخراج از کتب مختلفه بود. که از آن جمله است:

ادامه مطلب ...

ویژگى هاى حضرت مهدى (عج)

تحصیل کمال واقعى انسان، پس از ختم نبوت، به پیروى از رهنمودهاى امام هر عصر وابسته است که پیروى نیز بدون معرفت و شناخت امام ممکن نیست. از این رو، شناخت ویژگى ها و اوصاف ائمه ى اطهار(علیهم السلام)در سیر تکامل فردى و اجتماعى افراد و تحقق ایمان صحیح اهمیت دارد. به گونه اى که با تعابیر گوناگون از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)روایت شده است:

ادامه مطلب ...

شناخت کوتاه از حضرت مهدى(عج)


 

نام: م ح م د.

پدر: امام حسن عسکرى(ع).

مادر: نرجس

القاب: حجت، خاتم، صاحب الزّمان، قائم، منتظَر، و از همه مشهورتر مهدى.

شکل: چون ستاره درخشان نورانى، و داراى خالى سیاه بر گونه راست.

زاد روز: شب نیمه شعبان 255، هنگام طلوع فجر.

زادگاه: شهر سامراء.

غیبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال.

نمایندگان: چهار نفر از شخصیّتهاى شیعه به نامهاى:

1 ــ ابو عمرو، عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى، وکیل و نماینده پیشین امام هادى و امام عسکرى علیهما السّلام.

2 ــ فرزند او، ابو جعفر، محمد بن عثمان بن سعید، در گذشته304.

3 ــ أبوالقاسم، حسین بن روح بن ابىبحر نوبختى، در گذشته326.

4 ــ ابوالحسن على بن محمد سمرى، در گذشته329.

محل اقامت نامبردگان بغداد، و کلیّه امور شیعیان و خواستهها و نامههاى آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل مىشد; و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است.

غیبت کبرى: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار، همچنان ادامه خواهد داشت.

نمـایندگان و وظـیفه مردم در دوران غیبت کبرى: کسیکه فقیه خویشتن دار، مخالف هواى نفس، و فرمانبر امر خداوند باشد، او نماینده امام زمان است; و بر دیگران لازم است از او پیروى کنند; زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّتاند، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد

هنگام ظهور: آنگاه که منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد; مردم دلباخته او شوند; و از کسى جز او سخن نگویند.

محل ظهور: مکّه معظّمه.

محل بیعت (تعهّد مردم در پیروى از امام): مسجدالحرام، میان رکن و مقام.

نشانى: فرشتهاى از بالاى سر او فریاد مىزند: این مهدى است، او را پیروى کنید.

یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او، عصاى موسى در دستش، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد.

یاران: سیصد و سیزده نفر (به عدد اصحاب بدر)، افرادى باشند که هسته مرکزى زمامدارى او را تشکیل دهند; و در حقیقت کارگردانان اصلى قیام مهدى(ع)، و کارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود که از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آیند.

روش حکومتى: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام امیرمؤمنان(ع).

شعاع و دامنه حکومت: سراسر جهان را فرا گیرد; و زمین را از عدل و داد پر کند در حالى که از جور و ستم پر شده باشد.

مرکز حکومت: مسجد کوفه، مرکز خلافت و حکومت جدّ بزرگوارش على(ع).

چگونگى پیروزى بر دشمنان: همانند پیروزى جدّ عالى مقامش پیامبر اکـرم(ص) بر کافران و مشرکـان، خداوند او را با گـروههاى منظّم هزار نفرى از فرشتگانیا سه هزار نفرى که از آسمان فرود آمدند یا پنج هزار نفرى که داراى نشان مخصوص بودند مدد داد; و نیز در جبهههاى جنگ یاریش کند، آنچنان که مؤمنان را در حال شکست در بدرو دیگر جبهههاى فراوان و روز تاریخى حنین یارى و پیروز فرمود و در جنگ احزاب، رعب و وحشت در دل کفار و مشرکان فرو ریخت

مدت زمامدارى: روایات که اکثراً مربوط به اهل تسنّن استـ در این باره باختلاف سخن گفته، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است.

وزیر و معاون: عیسى(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همکارى نماید.

برکات حکومت و رهبرى او: درهاى خیر و برکت از آسمان به روى مردم گشوده شود; عمرها به درازا کشد; مردم همه در رفاه و بىنیازى بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پیوسته گردند، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نیازى نخواهد بود; و اگر زنى یا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند کسى را با آنها کارى نباشد.

یک جرعه کوثر

 

فاطمه جان! آمدنت را به خاطر می‌آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت می‌آید؟!

پدر، چهل روز هجران دید؛ راست می‌گویم، فاطمه جان! از خلوتِ «حرا» بپرس! و مادر، چقدر رنج کشید از زخم‌زبان‌های زنان قریش و بنی‌هاشم! و «مریم» آمد؛ «آسیه» و «ساره» هم بودند؛ و همه این‌ها فقط به خاطر تو بود.

تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی. آن روزهای تلخ اسارت را به خاطر داری؟ چشم‌های مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی. انگار تو مادر بودی و او فرزند! همان‌سان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چند روز پیش از آزادی، پرواز کرد!

چقدر رنج کشیدی فاطمه جان! پیش از هجرت... و چقدر محجوب بودی، آن‌گاه که به خانه علی(ع) رفتی.

و تو ـ هیچ گاه ـ از او چیزی نخواستی.1

فاطمه جان! آمدنت را به خاطر می‌آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت می‌آید؟!

پدر، چهل روز هجران دید؛ راست می‌گویم، فاطمه جان! از خلوتِ «حرا» بپرس! و مادر، چقدر رنج کشید از زخم‌زبان‌های زنان قریش و بنی‌هاشم! و «مریم» آمد؛ «آسیه» و «ساره» هم بودند؛ و همه این‌ها فقط به خاطر تو بود.

تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی. آن روزهای تلخ اسارت را به خاطر داری؟ چشم‌های مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی. انگار تو مادر بودی و او فرزند! همان‌سان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چند روز پیش از آزادی، پرواز کرد!

چقدر رنج کشیدی فاطمه جان! پیش از هجرت... و چقدر محجوب بودی، آن‌گاه که به خانه علی(ع) رفتی.

و تو ـ هیچ گاه ـ از او چیزی نخواستی.1

چقدر مظلوم بودی!

و چقدر مظلوم بودی و علی از تو هم، مظلوم‌تر.

و آن‌گاه که پدر، در بسترِ ارتحال افتاد، قلبت شکست.

هیچ‌وقت، تو را چنین غمگین ندیده بودم.

پدر که گریه‌هایت را دید، در آغوشت کشید؛ هر چند خود نیز می‌گریست! راستی! نگفتی پدر، برایت چه گفت؟

چه زود او را فراموش کردند و حرف‌هایش را! چه زود، تو را خشمگین کردند و خدا را.2

آمده بودند تا علی را ببرند. یادت می‌آید؟ هر چند، به یاد آوردنش نیز قلبم را می‌آزارد. هر چند، هیچ‌کس نمی‌خواهد تو را به یاد بیاورد، اما من شهادت می‌دهم خون تو را و کودک نیامده‌ات را و «فضّه» نیز با من همزبانی خواهد کرد آغوش گرم و خونینت را.

تمام مظلومیت، در چشم‌های علی(ع) جمع شده بود و ریسمان، فریاد را در گلویش می‌شکست.

دیگر وقت نشستن نبود. انگار پیامبر بود که برخاست و از پس پرده ـ در مسجد مدینه ـ سخن گفت؛ برآشفت و تو ـ دیگر ـ هیچ نگفتی؛ هر چند کودکانت را در برابر دیدگان اشک‌بارِ علی(ع) در آغوش گرفتی؛ هر چند علی(ع) 30 سال، تنها شد؛ هر چند...

محمدصورت و علی‌هیبت

زهرا(س)، بهار رسالت را در آستین داشت و گلاب ولایت از دیدگانش فرو می‌چکید.

مرد آفرین بانویی که طنین فریادش، بت‌خانه‌ها را در هم می‌شکست و دستان سبز و مهربانش، بوسه‌گاه همیشه پدر گشت.

خدایش از گُل و آیینه و لبخند آفرید، تا آفریدگانش، یازده گُل سُرخش ببویند. بهشتی سیرتی که محمد صورت بود و علی هیبت.

«ام ابیها»ی عشق؛ زنده‌ترین زنان و روح مسیحای زمین و زمان که سکّان شفاعت را در روز حشر، به او سپرده‌اند. روزی که هر فریادگری، چشم به فریادرسی دوخته و دست التجا به دامنش می‌زند، تا از هول رستاخیز، رها گردد؛ که ناگهان، آفتاب عشق، تابیدن می‌گیرد.3

ارمغان «هل‌أتی»

نام بلند و با شکوهت از ازل تا ابد، در فرهنگ آفریدگار ثبت است و القابت تا هماره برای مردان و زنان، نمود وارستگی، ایستادگی، صبر، عفت، نجابت، و ... همه نیکی‌ها و زیبایی‌هاست.4

ای مادر آیینه و لبخند، اسوه وقار، قبله دل‌ها، ضریح گمشده، شکوه تاریخ، زینت هستی، آبروی عشق، شفیع شفیعان، سرچشمه رحمت، بانوی قیامت، عصمت ناب، شکسته استوار، ارمغان «هل‌أتی»، سرو باغ محمد مصطفی(ص)، الفبای امامت، الهه ایثار، زهره زهرا! محبت انفاق در راه خدای مهربان و تلاوت قرآن را نصیب دل‌هامان گردان5 و از سر احسان، ما را به کاروان شیعیان‌تان برسان.6

پی‌نوشت‌ها:

1. «ای علی! من از پروردگارم، شرم دارم چیزی از تو در خواست کنم که توان برآوردن آن را نداشته باشی.»؛ ر.ک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 59

2. «به یقین، خداوند، با خشم فاطمه به خشم می‌آید و با خرسندی‌اش خشنود می‌گردد»؛ از پیامبر اکرم(ص)؛ ر.ک: مجلسی، همان، ج 43، ص 320.

3. «آن‌ گاه که در روز قیامت، برانگیخته شوم، گناه‌کاران امت پیامبر اسلام را، شفاعت خواهم کرد.» ر.ک: احقاق الحق، ج 19، ص 129.

4. امام مهدی ـ روحی فداء ـ فرمود: «دختر رسول خدا(فاطمه) برای من سرمشقی نیکوست.» ر.ک: طوسی، الغیبة، ص 286.

5. حضرت فاطمه(س): «از دنیای شما، محبت سه چیز در دل من نهاده شد: تلاوت قرآن، نگاه به چهرة پیامبر و انفاق در راه خدا.»؛ ر.ک: نهج‌الحیاة، حدیث 164.

6. حضرت فاطمه(س): «اگر به آن چه فرمانت می‌دهیم، عمل کنی و از آن چه بر حذر می‌داریم، دوری کنی، از شیعیان مایی؛ در غیر این صورت، هرگز!» ر.ک: مجلسی، همان، ج 68، ص 155.

برترین ذکرها

برترین ذکرها

روزی در خدمت حضرت آیت‌الله بهاءالدینی(ره)، از مرحوم آیت‌الله آخوند ملاعلی همدانی، دربارة فضیلت و اثر صلوات جریان ذیل نقل شد که مرحوم آیت‌الله آخوند گفته است:

فردی بود که پیش ما می‌آمد. زمانی آمد، دیدم بوی خوشی از او استشمام می‌کنم. بوی عطری که من تا آن وقت چیزی به آن معطری نبوییده بودم. به او گفتم: عطر خوبی استعمال کرده‌ای گفت: من عطر نزده‌ام گفتم: پس جریان چیست؟ گفت: شبی نبی خاتم(ص) را در خواب دیدم. عده‌ای در خدمت حضرت عده‌ای بودند. حضرت فرمود: کدام‌یک از شما بیشتر به من درود و صلوات فرستاده‌اند؟ من که دائم‌ الصلوات هستم، خواستم بگویم و خود را معرفی کنم. امّا احتیاط کردم و با خود گفتم شاید از این افراد کسی باشد که بیش از من صلوات فرستاده باشد. مرتبة دوم نبی خاتم فرمودة خود را تکرار کرد. باز همان شبهه برای من پیش آمد. برای سومین بار حضرت فرمود. عرض کردم خودتان بفرمایید. فرمود: بیا جلو! نزدیک رفتم. حضرت لب‌های مرا بوسیدند. از آن زمان، این بوی خوش در من هست. مرحوم آیت‌الله فرمود: هر گاه او پیش من می‌آمد، آن بوی خوش را استشمام می‌کردم و بالاتر این‌که، با در زدن او می‌گویم در را باز کنید! فلانی است. چون با در زدن او، بوی خوشی را استشمام می‌کنم.

آیت‌الله بهاءالدینی پس از نقل این ماجرا، در پاسخ فردی که دربارة برتری ذکر صلوات پرسیده بود، بیان نمودند: ما به زیارت اهل قبور هم که می‌رویم، به جای قرآن و حمد و سوره، صلوات می‌فرستیم؛ سه صلوات به جای یک حمد. چون همة خیرات از نبی خاتم است،

« بنا عبدالله بنا عرف الله». عبادت و عرفان خدا، توسط ما به مردم رسید. اگر ما نبودیم، خدا، عبادت و شناخته نمی‌شود. همة معنویات و معارف و علوم از آن حضرت است « لو لاک لما خلقت الافلاک» مادیات نیز به برکت آن وجود مقدس است.

شافعی ـ فقیه اهل سنت ـ در شعر مشهورش می‌گوید: اگر در نماز صلوات بر پیامبر و آلش نباشد، نماز درست نیست.

یا آل بیت رسول حبّکم

فرضٌ من الله فی القرآن انزله

کفاکم فی عظیم القدر انکم

من لم یصل علیکم لاصلوة لهس

امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: آیا بشارت بدهم تو را؟ عرض کرد: بله یا رسول‌الله، تو همیشه بشارت‌دهنده‌ای. پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر عجیبی داد. علی پرسید چه بود آن خبر؟ فرمود: مرا خبر داد که هر گاه فردی از امت من درود بر من بفرستد و آل و اهل بیت مرا نیز یاد کند، درهای آسمان به روی او گشوده شود و ملائکه هفتاد صلوات و درود بر او می‌فرستند و گناهان او مانند برگ درخت می‌ریزد و خدا می‌فرماید: لبیک بندة من. ای ملائکة من! شما هفتاد صلوات بر او فرستادید، من هفتصد درود و صلوات بر او می‌فرستم. اما اگر صلوات بر من بفرستد و آل و اهل بیت مرا در صلوات یاد نکند، هفتاد پرده حجاب بین آن درود و آسمان قرار داده می‌شود و خدا می‌فرماید: لالبیک و لاسعدیک، ای ملائکه من! دعای او را بالا نبرید، مگر این‌که اهل بیت پیامبر را در صلوات یاد کند. و این حجاب و مانع هست تا اهل بیت مرا در صلوات به من ملحق کند.

پی‌نوشت:

برگرفته از: سیری در آفاق، یادنامة آیت‌الله بهاءالدینی، ص 310.

ضرورت آماده‌باش دائمی منتظران مهدی (ع)

ضرورت آماده‌باش دائمی منتظران مهدی (ع)

«وی نبرد مسلحانة خود را تا نابودی و اضمحلال کامل حکومت‌های جابر دنبال می‌کند.» و البته «به وسیلة مبارزان و همچنین ترسی که خداوند در دل دشمنان ایجاد می‌کند یاری می‌شود.» در نتیجه «به هیچ سرزمینی روی نمی‌آورد مگر آنکه پرچم اسلام در آنجا به اهتزاز درآید.»

انتظار، شعار پایداری و بیرق ایمان به طلوع خورشید زندگی است. طلوعی که با درخشش انوار ایزدی، پرده‌های تیرة ستم و نومیدی، از هم دریده شده، و جهانی آکنده از داد و دادگری و روزگار طلایی ارزش‌های جاوید بشری پدیدار خواهد شد. بدیهی است که چنین انتظاری، شورآور، امیدبخش و تحرک آفرین ‌باشد. منتظران ظهور مهدی(عج) با آرزوی برپایی عدالت در گستردة گیتی، در انتظاری هوشیارانه، با تهذیب نفس خود و با تزکیة جامعه در فراهم آمدن قیام «مهدی موعود» تلاشی‌ سترگ و با صلابت در پیش گرفته‌اند.منتظران مهدی، در انتظار ظهور «قائم» به «قیام انفسی» و «قیام آفاقی» می‌پردازند و ابتدا بر اساس آنچه از بزرگان توشه گرفته‌اند، در انتظار «مصلح» سعی می‌کنند خود، «صالح» باشند و لذا در تهذیب نفس خود، همتی وافر ‌دارند تا خود را بر اساس احکام حیات‌بخش اسلام تربیت نمایند. در نتیجه وقتی در «قیام انفسی» خود به پیروزی رسیدند و خود را شایستة الزام رکاب پیشوای «قائم» خود دیدند، آن‌گاه در «قیام آفاقی» با به دوش کشیدن پرچم پایداری و بیداری، در خط حماسه‌ها به راه افتاده؛ سلاح بر کف گرفته، هر لحظه گوش به ندای آن منادی آسمانی می‌مانند تا ظهور دولت یار را نوید دهد. آنان با دل‌هایی استوار، با اندیشه‌هایی روشن و عقلی کامل و با چهره‌هایی نورانی، هماره چشم در راهند و هر صبح و شام، تعجیل در ظهورش را از خداوند درخواست می‌کنند.

آماده‌باش دائم

این انتظار عظیم و شکوهمند، ابعاد گوناگونی دارد: بعد پارسایی، بعد تقید مکتبی و بعد آمادگی نظامی1 که از اهمیت خاصی برخوردار است.بنابراین بحث ما در این گفتار، بیشتر بر روی آمادگی نظامی منتظران متمرکز می‌باشد. چون ابعاد دیگر را بسیاری از بزرگان و شیفتگان حضرت مهدی(ع) مطرح کرده و بر آمادگی‌های معنوی منتظران، به طور جدّی تأکید نموده‌اند. بدین ترتیب ما، مرحلة نهایی آمادگی‌های منتظران را مطرح کرده و یقین داریم که منتظران با ایجاد معنویات لازم، خود را شایستة برخورداری از پیشرفته‌ترین تشکیلات و سلاح‌های نظامی نموده‌‌اند، چرا که فرد صالح، می‌داند که کاربرد سلاح نظامی، در دفاع از مظلومان تاریخ و برای ایجاد عدالت اجتماعی است.اینک منتظران ظهور دولت یار، همیشه خود را آمادة استقبال از موکب همایونی دلدار خود می‌بینند، و در حقیقت در یک آماده‌باش دائم به سر می‌برند. اینان منتظر قیامی بزرگ و حرکتی عظیم در جهانِ آکنده از ظلم بیدار و تاریکی‌ها و سردی‌ها هستند، تا به یمن این قیام، سپیده دمیده و طلوع فجر، آفاق را بشکافد و خورشید رهایی سر زند.

بدیهی است قیامی که برای برپایی عدالت در جامعه‌ای آکنده از بی‌عدالتی، انجام خواهد گرفت، رودررویی‌هایی با جبهة کفر و باطل خواهد داشت.لذا آماده‌باش برای چنین انقلابی جهانی، به آمادگی قوی و پرصلابتی نیاز دارد. همان گونه که در احادیث خوانده‌ایم:

«وی نبرد مسلحانة خود را تا نابودی و اضمحلال کامل حکومت‌های جابر دنبال می‌کند.» و البته «به وسیلة مبارزان و همچنین ترسی که خداوند در دل دشمنان ایجاد می‌کند یاری می‌شود.» در نتیجه «به هیچ سرزمینی روی نمی‌آورد مگر آنکه پرچم اسلام در آنجا به اهتزاز درآید.»2

بنابراین مسلمانان بر اساس تعلیمات پیشوایان خود، همیشه بر آمادگی نظامی و تقویت نیروی سلحشوری خویش، اقدام می‌کنند تا به هنگام طلوع طلیعة حق، به صف پیکارگران رکاب مهدی(ع) بپیوندند و در آن نبرد بزرگ حق و باطل، حماسه آفرینند و حضوری فعال داشته باشند.

در روایات «انتظار» دستوری انقلابی از رئیس مذهب شیعه، امام جعفر صادق(ع)، به «منتظران» صادر گردیده که همیشه چون منشوری آسمانی، بر پرچم سپاه آنان تحریر شده است. این دستور فرماندهی، سلحشوران منتظر را به آماده‌باش دائمی و نیرومند و مسلح بودن فرا می‌خواند:

باید هر یک از شما برای خروج قائم اسلحه تهیه کند، اگر چه یک نیزه.3 به همین دلیل، می‌بینیم در گذشته، شیعیان به این امر توجه بیشتری داشته‌اند و هر کدام سلاحی تهیه می‌کردند و خود را آمادة شرکت در استقرار عدل بزرگ می‌نمودند. این مطلب قابل توجه است که انتظار فرج، از مقولة گفتار نیست، بلکه انتظاری عملی، با ایمانی محکم و خروشی در برابر ستم، و بیداد و غریوی در آفاق است:

1. قاسم‌بن زکریا می‌گوید: من در خانه عبّادبن یعقوب رواجنی (م.250 ق)، شمشیر به دیوار آویخته‌ای دیدم. پرسیدم: این برای کیست؟ او گفت: این را آماده کرده‌ام تا با آن در رکاب حضرت مهدی(عج) بجنگم.4

این دقیقاً، اجرای دستور فرماندهی شیعه ـ امام جعفر صادق(ع) ـ است. در فرازی از زیارت «سرداب مقدس» آمده است:

أللّهم کما جعلت قلبی بذکره معموراً، فاجعل سلاحی بنصرته مشهوراً.

خداوندا! همچنان‌که دل مرا، با یاد حجّت خود، مهدی، آباد و زنده ساختی، سلاح مرا نیز در راه یاری او آماده و آخته ساز!

و در ادامة زیارت، از خدا درخواست می‌کنیم که:

اگر چنان شد که مرگ، مرا از درک حضور مهدی(ع) محروم ساخت، خدایا! تو مرا به هنگام ظهور او، زنده کن تا از گور خویش سر بر آورم، و کفن بر بندم و در رکاب او جنگ کنم.5

می‌بینیم که در این زیارت نیز از «سلاح مشهور» (شمشیر آخته) و جنگ در رکاب مهدی سخن می‌رود و این به معنای آماده‌باش دائمی منتظران دولت مهدوی است.

2. ابن بطوطه در سفرنامة خود، ذیل عنوان «ندبة شیعیان حلّه برای امام زمان» آورده است که:

در نزدیکی بازار بزرگ شهر، مسجدی قرار دارد که بر در آن پردة حریری آویزان است و آن‌جا را مسجد صاحب‌الزمان می‌خوانند. شب‌ها پس از نماز، صد نفر مرد مسلح با شمشیرهای آویخته اسبی یا استری را گرفته و به سوی همان مسجد روانه می‌شوند. سایر مردم از طرفین این دسته حرکت می‌کنند و چون به مسجد می‌رسند در برابر در ایستاده، آواز می‌دهند که: «بسم‌الله ای صاحب الزمان بسم‌الله! بیرون آی که تباهی روی زمین را فرا گرفته و ستم فراوان گشته، وقت آن است که برآیی تا خدا به وسیلة تو حق را از باطل جدا کند.»6

3. یاقوت حموی، مورخ معروف قرن هفتم هجری می‌نویسد: در سال‌های نخست تسلط مغولان بر ایران، مردم شهر کاشان، هر روز هنگام سپده‌دم، از دروازه خارج می‌شدند و اسب زین کرده‌ای را یدک می‌بردند، تا حضرت مهدی(ع) در صورت ظهور بر آن اسب سوار شوند.7

4. «قزوینی» در کتاب اخبار العباد و آثار البلاد نوشته:

شیعیان قم و کاشان هر صبح جمعه مسلّح و مجهز با اسبان سواری از شهر بیرون می‌آیند و در بیابان، حالت انتظار دارند که مهدی موعود(ع) بیاید و اینان در رکابش باشند، وقت می‌گذرد و اینان برمی‌گردند اما با تأسف می‌گویند: این جمعه هم نیامد.8

5. در زمان فرمانروایی سربداران نیز نظیر همین عمل در شهر سبزوار معمول بوده است به طوری که میرخواند در روضة الصفا می‌نویسد: «هر بامداد و شب، به انتظار صاحب الزمان(ع) اسب کشیدندی.9»

آری، مهدی طلبان، این شیعیان بیداردل و هوشیار، همیشه آماده بودند و عملاً آمادگی خود را ابراز می‌نمودند. شمشیر خود را آماده کرده و مسلحانه منتظر ظهور امام زمان، ارواحنا فداه بوده‌اند.البته این اعلام آمادگی‌ها در تاریخ منتظران نیز مشاهده می‌شود:

1. مرحوم آیت‌الله سید حسین صدر (1354ـ 1272 ق) ضمن شرح حال سید رضا موسوی آملی می‌نویسد: «من کسی را ندیدم که بیشتر از او یاد حضرت صاحب‌الزمان بکند. در نزد او شمشیری بود که آن‌را خریداری کرده بود تا با آن جهاد کند».10

2. مرحوم آیت‌الله سید محمد طاهر شیرازی

(م 1345 ق) روزی که در شیراز چشم از جهان فرو بست، سه قبضه شمشیر داشت: یکی بزرگ و دو شمشیر متوسط، که اولی را برای خود و آن دو را جهت دو فرزندش گذارده بود. به این امید که به هنگام ظهور و فرج بقیةالله با آن شمشیر در رکاب حضرتش با دشمنان خدا به ستیز و جنگ بپردازد.11

3. در خانة مرحوم آیت‌الله سید صادق آل محمد اولین امام جمعة اهر (م 1364.ش)، شمشیری بر بالای طاق کتابخانه‌ای آویزان بود. از بعضی بزرگان منطقه و منسوبین آن مرحوم، شنیدم که مرحوم حضرت آیت‌الله آل محمد نیز در اجرای دستور تعلیمی امام صادق(ع)، این شمشیر را همیشه در خانه داشتند تا به هنگام ظهور آقا اما زمان (عج) بتوانند در رکاب معظم‌له قرار گیرند.»

هر چند بعضی‌‌ها، این نوع سلاح‌ و حرکت‌های حماسی و تجهیز اسب و شمشیر را نوعی کار نمادین و تمثیلی می‌دانند، امّا این نوع کارها خود، تأثیری بسزا در زنده نگه داشتن اعتقاد به انتظار و یادآوری دعا و تلاش برای تعجیل فرج و ظهور حضرت مهدی(ع) داشته است و انقلاب‌های مختلف شیعیان در طول تاریخ، این را ثابت کرد که همة آن کارها، نمادین و تمثیل نبوده است و در موقع خود، همان سلاح‌ها و اسب‌ها، در حرکت‌های انقلابی شیعه، حماسه آفریده‌اند.

فرمایش حضرت امام خمینی(ره) به جوانان بسیجی که فرمود: من در 17 سالگی تفنگ داشتم»، تأییدکنندة امر است که مسلمان باید همیشه آماده باشد و خود را در مقابل دشمنان تجهیز نماید. که البته امروزه، با ایجاد حکومت‌ اسلامی، امر تهیه و آموزش سلاح بر عهدة حکومت می‌باشد و سپاس خدای را که به خوبی انجام می‌گیرد.

در «زیارت اربعین» می‌خوانیم:

و نصرتی لکم معدّة...

ای پیشوایان دین! من همیشه آماده یاری شما هستم.

و این ابراز صریح آماده بودن مسلمانان است و این آمادگی قطعاً باید با کردار باشد و شیعه در این آمادگی، حتماً باید قدرت دفاعی خود را بیشتر نماید.

همچنین در «زیارت جامعه‌» می‌خوانیم:

سلمٌ لمن سالمکم، و حربٌ لمن حاربکم.

ای پیشوایان دین! من در برابر هر کس که با شما از در اطاعت و تسلیم درآمده، در سلم و آشتی هستم، و در برابر هر کس که با شما جنگیده است، در حال جنگم!

این شعارهای شورآور و حماسه‌ساز، تفسیر حقیقی اقدام برای آمادگی نظامی منتظران مهدی(ع) است. این است که باید مسئله آمادگی و «تمرین نظامی» را جدّی گرفت. باید این امر را مهم دانست، خصوصاً در جهان امروز که ظالمان با توسل به زور و خشونت و زرّادخانه‌های خود، به فکر مقابله جدی با مسلمانان می‌باشند و می‌خواهند با قدرت توپ و تفنگ، و بمب و موشک، صدای عدالت‌خواهی و عدالت‌گستری را در گلو خفه نمایند. لذا باید عدالت‌خواهان و عدالت‌‌گستران، بیشتر از قلدران و ظالمان، مجهز و مسلح به پیشرفته‌ترین سلاح‌های نظامی باشند تا با آن‌ها در دل ستمگران، رعب و وحشت ایجاد کنند و از تهدید و تحقیر آنان بشریت، جلوگیری نمایند.

امروز ما خوشحالیم که با پیروزی انقلاب اسلامی، این امر ـ آمادگی دفاعی ـ در بین اکثریت مردم عملی شده و با همت تشکل مقدس بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میلیون‌ها نفر با آموزش‌های نظامی به جبهة «منتظران آماده» پیوسته‌اند و همیشه آماده در سنگر مبارزه با ذلت‌پذیری و استعمارزدگی، به فراهم نمودن مقدمات تشکیل حکومت حضرت مهدی (عج) مبادرت می‌ورزند و نهادهای نظام اسلامی با ایجاد بسترهای مناسب برای تربیت منتظران مهدی(عج) در تمام ابعاد، برنامه‌ریزی می‌کنند. لیکن باید دانست که آمادگی نظامی ما، فقط و فقط به خاطر دفاع از مظلومان و مستضعفان در قبال زورگویان و ستمگران می‌باشد و دولت مقتدر مهدوی نیز برای رفاه حال بشریت و نجات عدالت و آزادی از چنگ ظالمان، دست به اسلحه می‌برد و بر اساس نص صریح قرآن کریم، مسلمانان با یکدیگر مهربان و با کافران، برخوردی شدید دارند:

محمد رسول‌الله و الذین معه أشدّاء علی‌الکفار رحماء بینهم.12

محمد پیامبر خداست؛ و کسانی که با اویند، بر کافران ‍‌[و] با همدیگر مهربانند.

بالاتر این‌که، باید بدانیم باتشکیل دولت مهدی(عج)، جهانی آکنده از صلح و صفا و صمیمیت ایجاد شده و همة جهانیان از تشکیل این دولت ابراز خوشنودی خواهند نمود و بشر به بیشترین و بهترین آرامش و پیشرفت و علم و اندیشه دست پیدا خواهد کرد و این گونه، آینده از آن مسلمانان عدالت‌گستر خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. حکیمی، محمدرضا، خورشید مغرب، صص 270 تا 273.

2. پایان شب سیه، ص 15.

3. حکیمی، همان، ص 274، به نقل از بحارالانوار ج 52، ص 366.

4. حقوق فراموش شدة امام زمان، ص 43.

5. محدث قمی، مفاتیح الجنان فصل «زیارت‌های حضرت صاحب الامر(ع)».

6. کریمی جهرمی، علی، مهدی، مقتدای مسیح، ص 139.

7. نهضت سربداران خراسان، ص 15 و 16.

8. حقوق فراموش شده امام زمان، ص 44.

9. ویژه‌نامة شمس ولایت، سال 1379، ص 103.

10. حقوق فراموش شده امام زمان، ص 44.

11. همان، ص 45.

12. سوره فتح (48) آیه 29.

حضرت زهرا سلام الله علیها نور اهل آسمان و حضرت مهدى عجل الله تعا

 

                                  اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم صلّ على محمد وآل محمد وعجل فرجهم اللهم العن الجبت والطاغوت نسئلکم الدعاء

حضرت زهرا سلام الله علیها نور اهل آسمان و حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه نور اهل زمین است:

 

الف- حضرت زهرا سلام الله علیها نور اهل آسمان است

در بخشى از یک حدیث طولانى و زیبا، پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود:

ثم أظلمت المشارق و المغارب، فشکت الملائکة إلى الله تعالى أنْ یکشف عنهم تلک الظلمة. فتکلم الله جلّ جلالُه کلمةً فخلق منها روحا ثُمّ تکلَّم بکلمةٍ فخلق من تلک الکلمة نورا، فأضاءت النور إلى تلک الروح و أقامها مقامَ العرش فزهرت المشارق و المغارب فهی فاطمة الزهراء و لذالک سمیت الزهراء لأنَّ نورها زهرت به السماوات.1

سپس ظلمت و تاریکى همه جا را فرا گرفت. ملائکه به خدا شکایت کردند: «خدایا! این تاریکى را از ما برطرف کن». پس خداوند، کلمه‏اى فرمود. از آن کلمه، روحى را خلق کرد. سپس کلمه ‏اى فرمود. از آن کلمه هم، نورى خلق کرد. آن نور، روشنایى داد و اضافه شد به آن روح. خداوند، او را در جایگاه عرش جا داد. پس همه جا روشن شد. آن، حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها است. به همین دلیل، «فاطمه» را «زهرا» نامیدند؛ چون به واسطه نور او، آسمان‏ها روشن شد.

 

ب- حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه نور اهل زمین است

مفضل بن عمر مى ‏گوید:

از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «ربّ الأرض» در آیه «وأشرقت الأرض بنور ربّها»2 یعنى امام الارض «مراد امام زمین است.» پرسیدم: «وقتى حضرت خروج کند چه مى ‏شود؟» فرمود: «در آن روز، مردم، از نور خورشید و ماه، بى ‏نیاز مى ‏شوند و به نور امام علیه السلام اکتفا مى‏ کنند.3

 

مراد از «امام» در این روایت، یقینا، حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه است؛ زیرا، اوّلاً: در خود روایت مى ‏گوید: «وقتى قیام کند، چه اتفاقى مى ‏افتد؟». ثانیا، هیچ زمانى این گونه نبوده و فقط در زمان آن حضرت، مردم از نور خورشید و ماه بى ‏نیاز مى‏ شوند.4

 

دلیل این مطلب، روایتى است که باز خود مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل مى‏ کند که فرمود:

إذا قائمنا قام، أشرقت الأرض بنور ربّها و استغنى العباد عن ضوء الشمس و ذهبت الظلمة...5

وقتى قائم ما قیام کند، زمین، به نور پروردگارش روشن مى‏شود و مردم، از نور خورشید بى‏نیاز مى‏شوند و ظلمت به طور کلى از بین مى‏رود.

 

 

حضرت زهرا سلام الله علیها خیرة الأحرار و سیدة النساء، مادر حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه خیرة الإماء و سیدة الإماء است.

انسان کامل ازدیدگاه نهج البلاغه


 

  الحمد الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی علیه السلام

 

«قیمه کل امری ما یحسنه» 

«وانا لامرأ الکلام وفینا نشبت عروقه وعلینا تهدلت غصونه »

 

معجزات سفرای الهی بر دو قسم است: قولی وفعلی. معجزات فعلی تصرف درکائنات به قوت ولایت تکوینی باذن الله تعالی است. از آن جمله است واقعه شجره قاصعه در نهج البلاغه که درخت به امر رسول الله از جای خود کنده شد و مانند مرغی بال زنان به سوی پیغمبر اکرم شتافت.

 

قلع درب قلعه خیبر به دست ید الله امیر(علیه السلام) که خود فرمود: «و الله ما قلعت باب خیبروقدفت به اربعین ذراعاً لم تحس به اعضائی بقوة جسدیه ولا حرکه غذائیه ولکن ایدت بقوه ملکوتیه ونفس بنورها مضیئه» در عداد معجزه فعلی است.

 

معجزات قولی، علوم ومعارف است که به تعبیر امیر(علیه السلام) در خطبه اشباح نهج البلاغه از ملائکه اهل امانت وحی از حظائز قدس ملکوت بر مرسلین نازل شده است.

 

معجزات فعلی، موقت، وبعد از وقوع، عنوان تاریخی دارند بخلاف قولی که با محسوسات آشنایند، واین خواص را گوهر شناسند.به قول خواجه در شرح اشارات:  «الخواص للقولیة اطوع و العوام للفعلیة»

 

در سلسله معجزات قولی،قرآن مجید است که صورت کتیبه خاتم(صلی الله علیه واله) است، و معارف صادر از اهل بیت عصمت و وحی چون نهج البلاغه و زبور وانجیل آل محمد(صلی الله علیه واله) صحیفه سجادیه وجوامع روایی، تالی آن. آری تنها معجزه فعلی باقی پیغمبر قبله مدینه  طیبه است که بدون اعمال قواعد وآلات نجومی آن را در غایت استوار تعیین فرمود وبه سوی کعبه ایستاد وفرمود:

«محرابی علی المیزاب»

 

اگر کسی با نظر تحقیق وانصاف در معارف اهل بیت وحی تدبیر کند اعتراف می کند که این همه معارف از مدرسه ومعلم ندیده، جز از نفوس مؤید به روح القدس نتواند بود، و خود آنها بهترین حجت بودن آنان است که: «الدلیل دلیل لنفسه». نهج البلاغه نمونه ای بارز از این کالای  پر بهای بازار معارف است.

 

ادعیه ماثوره ومناجات ها، هر یک مقامی از مقامات انشائی وعلمی آن بزرگان است.لطائف ذوقی و دقائق شهودی که در اینها نهفته است در روایات نیست که در اینها مخاطب مردمند وبا آن به فراخور فهمشان سخن می گفتند، و درآنها با جمال وجلال مطلق بخلوت راز ونیاز می نشستند لذا آنرا که در گنجینه نگارخانه عشق داشتند به زبان آوردند.

 

نهج البلاغه، در جمیع شئون وامور حیات انسانی نهجی قویم است که اگر درآن ترتیب حروف نهجی از الف تا یاء،در هر یک ا ز آن شئون بحث گردد اصول وامهاتی را حائز است که هر اصلی خود شجره طیبه فروع واثمار بسیار است.

 

بر اثر عظم مقام ومنزلت گفتار آن جناب که مسحه ای از علم الهی،وقلبی از نور مشکوه رسالت، و نفخه ای از شمیم ریاض امامت است، از زمانش تا کنون بسیاری از اعاظم علما در جمع آوری کلماتش سعی بلیغ مبذول واهتمام بسزا اعمال نموده اند وعده ای از آنان را در رساله اصل این وجیزه ذکر کرده ایم.

«اللهم بلی لا تخلوا الارض من قائم لله بحجه».

 

عقل ونقل متفق اند بر اینکه نشاۀ عنصری هیچگاه خالی از انسان کامل مکمل که واسطه فیض است،نیست. وهر دو ناطقند که:

« الامام اصله قائم فعله دائم، کشجره طیبه اصلها ثابت وفرع ها فی السماء توتی اکلها کل حین باذن ربها».

 

این سنت الهی درنظام ربانی وعالم کیانی است:

« فلن تجد لسنت الله تبدیلاً ولن تجد لسنت الله تحویلاً».

 

در نهج البلاغه حدود یکصد وچهل مورد از بیان ولی الله اعظم وصی علیه السلام در اوصاف اولیاء الله اعم ازرسول ونبی ووصی و ولی آمده است که هریک درموضوع مذکوراصلی پایدارودستوری استوار،ومشرب آب حیات و منبع شراب طهور است ودر رساله نامبرده بیش از هفتاد موضع رابه اختصار و فهرست وار نقل ودرپیرامون برخی ازآنها بحث کرده ایم و در این خلاصه به ایجاز اشارتی می نماییم:

 

ولی الله:

این چنین انسان ولی الله است،«ولهم خصائص حق الولایة»1 ولی،از اسماء الله است و«ینشر رحمته وهو الوالی الحمید»2 واسماء الله باقی ودائمند. «فاطر السموات والارض انت ولیی فی الدنیا والاخرة».3 مظهر اتم واکمل این اسم شریف ساحت ولایت کلیه است وآن انسان کامل است که تواند باذن الله در ماده کائنات تصرف کند و قوای ارضیه و سماویه را در تحت تسخیر خویش دراورد بلکه چه جای تصرف که اقتدار برانشای اجرام عظیمه دارد.

 

چه: « العارف بخلق بهمته ما یکون له وجود من خارج محل الهمه».

 

این اذن الله،اذن قولی نیست بلکه اذن تکوینی منشعب از ولایت کلیه مطلقه الهیه است.

 

«واذ یخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی»4

 

و این ولایت تکوینی است نه تشریعی چه تشریعی خاص واجب الوجود است که شارع ومشرع است وبرای عبادتش شریعت وآیین قرار می دهد وجز او کسی حق تشریع شریعت ندارد. پیغمبر مأمور به انذار و تبشیر است ومبلغ ومبین احکام، نه مشرع «انما انت منذر وانما انت مبشر».

 

ولایت بحسب رتبه عالی وارفع از رسالت و نبوت است چون ولایت نبی جنبه حقانی دارد ونبوتش وجهه خلقی، لذا ولایت، باطن نبوت ورسالت است ونیل به این دو مبتنی برآن می باشد.

 

نبی(صلی الله علیه واله) به وصی(علیه السلام) فرمود:

«انک تسمع ما اسمع وتری ما اری الا انک لست ببنی».5

 

علی(علیه السلام) را فضل نبوت نیست ولی به نور ولایت می شنود آنچه را رسول می شنود ومی بیند آنچه را رسول می بیند. مسعودی در مروج از سبط رسول اکرم (صلی الله علیه واله) در وصف وصی(علیه السلام) پس از شهادت و رحلتش،نقل کرده است که:

«والله لقد قبض فیکم اللیله رجل ما سبقه الاولون الا بفضل النبوه».

 

ونیز بحرانی در تفسیر برهان از صادق آل محمد نقل می کند که :

« ادنی معرفه الامام انه عدل النبی الا درجه النبوه »

 

رسول ونبی ، از اسماءالله نیستند ولی « ولی » ازاسماء الله است لذاولایت منقطع نمی گردد ، به خلاف ، رسالت ونبوت . چون ولایت شامل رسالت ونبوت تشریعی و غیر تشریعی که در اصطلاح اهل معرفت نبوت عامه گویند و انباء معارف و اخبار حقایق را از وی دانند ، می باشد ، درفص عریز ، عزیزی به فلک محیط عام تعبیر گردید .

 

ولایت تشریعی و تکوینی هر دو درمقام توحید فعل به یک ولایت بازگشت می کنند .

 

لااله الا الله وحده وحده وحده ، که توحید ذات وصفات وافعال است نه تاکید . والیه برجع الامرکله .

انسان کامل ازدیدگاه نهج البلاغه

آیه الله حسن حسن زاده آملی

وزن دعا

با لباسهای مندرس و نگاهی مغموم وارد خواربارفروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست تا به او کمی خواروبار بدهد.به نرمی گفت شوهرش بیمار است ونمیتواند کار کند و بچه هایش بی غذا مانده اند. صاحب مغازه با بی اعتنایی برخورد کرد ومی خواست او را بیرون کند.  

زن نیازمند در حالی که التماس میکرد گفت:« آقا شما را به خدا به محض اینکه بتوانم پولتان را می آورم» 

اما مغازه دار گفت که نسیه نمیدهد. 

مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفتگوی آنها را میشنید به مغازه دار گفت:ببین خانم چه میخواهد پولش با من.خواروبارفروش با اکراه گفت:«لازم نیست خودم میدهم.لیست خریدت کو؟» 

-اینجاست. 

-لیستت را بگذار روی ترازو .به اندازه وزنش هر چه خواستی ببر. 

زن با خجالت یک لحظه مکث کرد از کیفش تکه کاغذی در آورد و چیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت.همه با تعجب دیدند که کفه پایین رفت.مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه دیگر ترازو کرد اما کفه ها برابر نشد آنقدر جنس گذاشت تا کفه ها برابر شد. 

در این وقت خوارو بار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت تا ببیندروی آن چه نوشته شده است.کاغذ لیست خرید نبود دعای زن بود که نوشته بود«ای خدای عزیزم!تو از نیاز من با خبری.خودت آنرا بر آورده کن.» 

مغازه دار بهت زده جنسها را به زن داد و متحیر بود.زن خداحافظی کرد و رفت.